قالب گراف

زمان داور است و تالش نظاره گر!

اشاره:

ماه گذشته ، گفتگوي تحليلي از شمسي پور خشتاوني به نمايش گذاشتيم و ‌بازتاب وسيعي در گيلان و كشورداشت و اهل قلم گيلاني با روي باز ازكنارش گذشتند . خصوصن ، آن بخش از بدنه «گيلان شناسي » كه خود ايشان در آن گفتگو، اشاره يي كوتاه بر آن داشت مبني بر اينكه «نياز به بازسازي داشته و دارد». در اين رابطه ، بازتاب ها ، پيام ها ، تماس ها و ايميل ها و نامه هاي مكتوب رسيده يي كه هر يك به نوعي به استقبال از داده هاي خشتاوني آمده بودند ، كه چند تن از شاخصين شان ، از جمله  دانشمند فرزانه گيلاني دكتر سيد مجتبي روحاني بود.
گيلان شناس نام آوري كه در دهه ي 50 پايه گذار «گيلان شناسي » در شرق گيلان مي باشد. و در خود گيلان نيزدر دهه ي 60 فونداسيون «گيلان شناسي » را با هم فكري زنده يادان محمود پاينده لنگرودي ، محمد ولي مظفري و دكتر رضا مدني و... ريختند. و تجربيات گذشته يي كه امروزه به گونه يي ديگر از زبان يكي از گيلان شناسان در هفته هاي گذشته عنوان شده بود را دكتر روحاني ،‌ بخش هايي از داده هاي شمسي پور را كه حاوي خلاء هايي در «گيلان شناسي» بوده ـ با ارسال مرسوله يي  پر نموده كه در فرصت هاي مناسب از آن استفاده خوهد شد.

 

ادامه مطلب

«راميز قلي اُف» مردم ايران را از خودم مي دانم

«راميز قلي اُف» نوازنده ي چيره دست تار جمهوري آذربايجان كه به دعوت معاونت هنري و سينمايي اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي و انجمن موسيقي خراسان رضوي به ايران سفر كرده بود هفتم تير ماه در مجتمع فرهنگي امام رضا(ع) آن استان گفت : « در نتيجه روابط بسيار خوب بين ايران و جمهوري آذربايجان مي توان صفحه ي روشني در زمينه ي فرهنگ گشود. پروفسور راميز قلي اُف در نشست تخصصي هنرمندان و صاحب نظران موسيقي افزود:« صميميت بين ايران و آذربايجان و همچنين نحوه نواختن تا در اين دو كشور در درياي موسيقي مانند دو شناگر ماهر است.اين نوازنده ي مطرح تار افزود :

ادامه مطلب

پديده «گيلان شناسي» و«كمپاكس» (قطب نما) شبكه ي جهاني سحر

از منظر شمسي پور خشتاوني

اشاره :

آنچه كه ملاحظه مي فرماييد، بر مي گردد به نقش كاربردي واژه ي «تالش» كه هر از چند گاه از طرف فعالان سياسي آنسو و گاهن اين سو افكار عمومي را به خود مشغول مي كنند . نمونه ي اين سوژه ها بر مي گردد به حركت يكي از فعالان سياسي آنسوي مرز كه  سفري در پاييز سال 1388 به ايران داشته و در مصاحبه يي با جريده ي محلي شهرستان تالش مدعي بود ، در طول هفته يي كه در ايران بوده:« دوبار با شبكه سحر گفتگو كردم» همزمان ، ‌در آن مصاحبه از فردي نام مي برد . به نقل از او حتا با بكار گيري واژه هاي مذهبي از قبيل:«اين حركت يك حركت ... گونه است» ، عملكرد اين فعال سياسي را تاييد ، كه امروز در زندان بسر مي برد . 

ادامه مطلب

شعر معاصر ايران ـ گيلان

حميد رضا اقبال دوست

نام حميد رضا اقبالدوست در شعر امروز ايران آنچنان آشنا و فراگير شده است و با داشته هايي كه در كارنامه ي درخشانش دارد از جمله ي آن برگزيده ي ششمين جشنواره  بين المللي شعر فجر در بخش شعر سپيد و نيمايي ،‌بر گزيده ي جشنواره شعر منصور بني مجيدي، بر گزيده ي جشنواره شعر طنز تهران ، تقدير شده در جايزه ادبي خيام و...

 

ادامه مطلب

 

دانشي مردي از خطه ي واجارگاه

 

 

دانشي مردي از خطه ي واجارگاه 

اصغر امير زاده (ا. ا. امير) شاعر چيره دست شرق گيلان ـ واجارگاه ، نيازي به معرفي نيست . از اين شاعر مردمي ،‌آثار بيشماري تاكنون انتشار يافته است كه از برجسته ترين آن ، منظومه «عاروس دامات سنگ سيابُبُن (عروس داماد سنگ سياه شدند)» مي باشد كه در سال 1375 با مقدمه ي دانشمند فرزانه استاد فريدون نوزاد انتشار يافت كه بر دل و ذهن مردم گيلان نشست.

 

ادامه مطلب

بهزاد موسايي با «سالهاي از دست رفته »

كتابي كه مشاهده مي نماييد از آخرين اثر نويسنده ، ‌روزنامه نگارچيره دست گيلاني مقيم جنوب(بهزاد موسايي)  مي باشد كه با امضاي مبارك شان براي يكي از دوستانش به قزوين فرستاده شده است .ماهم فرصت را غنيمت شمرده كه به معرفي اش بپردازيم . از اين منتقد نام آشنا كتاب هاي بيشماري در زمينه هنر و ادبيات و گفتگو با نام آوران در عرصه هنرمنتشر شده است ، ‌خصوصن مديريت كردن ايشان بر جرايد ادبي ،‌ كارنامه ي درخشانش را بخوبي در ايران نمايان ساخته است . از جمله زيباترين و ماناترين كارهايش «ويژه ي شعربومي گيلان» است با اينكه سال هاي سال از آن گذشته ،‌هنوز بر سرزبان هاست و كتاب حاضر نيز با پيشگفتار پرويز حسيني از نويسندگان خوش نام جنوبي  تحرير يافته كه  موسايي را با نگاه خاص خود معرفي نموده است و مانيز بدون تلخيص ،‌ايشان را همانگونه كه در اين كتاب ديده مي شود در ويترين ديد عموم قرار مي دهيم :

ادامه مطلب

اشاره:

 

مقاله يي  كه پيش روي  شما قرار گرفته  به قلم  حسام آبنوس  انتخاب شده است كه به  شبكه ي آذري سحر  پرداخته  است و  اگر  بخواهيم ريزش كنيم و با زاويه هاي  مختلف به  آن نگريسته  شود ، مخصوصن  واژه ي  تالشي  كه اگرچه در آن  پنهان  مانده ـ مي توان  در آينده  به اين  زاويه هم پرداخت ، مقاله يي فوق العاده  وزين و بجا و البته عبرت  آموز هم  مي باشد  و مارا به ياد دانشمند فرزانه گيلاني ، حاج آقا پورعيسي مديركل سابق فرهنگ و  ارشاد  اسلامي گيلان مي اندازد و آن «انتظارات و توقعات و...»مقاله ي فوق الذكر را ديديم  ناخود  آگاه به ياد آن عزيز  فرزانه  افتاديم كه  با نگاهي  هوشمندانه ، پيرامون خود را رصد مي نمود و هر از  گاه با تذكرات شفاهي ـ به آن عنايت داشت كه جايش امروز بس خالي ست:

 

نگاهی به جایگاه رسانه در مناسبات ایران و جمهوری آذربایجان

(حسام آبنوس)   


مناسبات جمهوری اسلامی ایران با جمهوری آذربایجان در طول دوره شکل گیری و اعلام موجودیت این کشور همواره مورد توجه تهران بوده است. تمامی دولتهای برسرکار آمده در تهران در این سال‌ها به ارتقای سطح مناسبات با این کشور همسایه و هم‌مذهب ایران اهتمام ویژه داشته اند. زیرا ارتقای مناسبات با مردمی که قرابت دینی و فرهنگی و وحدت تاریخی و همجواری جغرافیایی و موضوعات مشترک امنیتی با ایران دارند، از اولویتهای نظام جمهوری اسلامی ایران تلقی می‌شود. از همان آغاز  با اعلام استقلال جمهوری آذربایجان در واپسین ماه‌های عمر اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری اسلامی ایران از نخستین دولتهایی بود که موجودیت جمهوری آذربایجان را به رسمیت شناخت. قبل از آن، در برهه قیام مردمی در جمهوری آذربایجان در اعتراض به سیاستهای رژیم الحادی کمونیستی که نهایتا منجر به  هجوم ارتش سرخ شوروی به باکو در شب 20 ژانویه 1990 و کشتار دستکم 130تن از شیعیان بی گناه باکو شد، دولت جمهوری اسلامی ایران تنها دولتی بود که بطور جدی به دولت شوروی اعتراض رسمی و جنایت شوروی علیه مردم مسلمان جمهوری آذربایجان را به شدت محکوم کرد و این درحالی بود که دولتهای به اصطلاح مدافع حقوق بشر غربی و دنبساله روهای منطقه‌ای آن‌ها  به راحتی از کنار کشتار مردم در باکو در 20 ژانویه 1990 گذشتند.

 

 

 

ادامه مطلب

 

مسجد تالشان مقيم «بازار تهران» تا «شهرپيوتو» روسيه:

جوانان خبرنگار تالش ، بخوانند!

«... دارند از تالش سوء استفاده ابزاري مي كنند .تمام بازار تهران را غارت كردند... بر ...[با نقطه چين توهين را پوشانده ايم]»

مقدمه:

آنچه را كه در بالا مشاهده مي نماييد ،‌ نه اينكه تصور شود از وبلاگ يكي از جوانان ... كه اكثرن از احساس پاك جواني لبريزند و شور وشوق بي مثالي در چنين سن و سال ها با خود دارند ـ و در جاهايي كه واژه كم مي آورند و در تجزيه و تحليل موضوعات گوناگون پيرامون شان عاجز مي مانند ، از دشنام و پرخاشگري و... بهره ي وافر مي برند.نه . اشتباه نشود . بل از سايت شخصي يك فعال غير تالش بروز و ظهور رسيده است . باورتان مي شود؟! بله درست است . شايد شما را هم به تعجب وا دارد. ‌اين جملات آن جوان را ،‌ از سايت فوق الذكر به عاريه گرفته ايم.البته بخش هايي را نيز مسلمن به نوعي توهين به حساب مي آمد ، با نقطه چين رنگ و لعابش را پوشانده ايم .سايتي كه مي بايست به دفاع از تاريخ عبدالفتاح فومني ، يا به سرگذشت سردار تالش ، نعمت ا... خان آلياني و... مي پرداخت ، به چه سرنوشتي دچار گشته است ؟

 

ادامه مطلب

 

مختصري در باره كليله و دمنه

و ترجمه هاي فارسي آن

(استاد عباس لايق)

تاريخ گذر روزگاران است . گذري كه همه اقوام و ملل چون پشتواره اي بر دوش دارند و محكوم به حمل آنند ،‌تاريخ رخساره ي جمعي اقوام و ملل است. ملت ها و اقوام با تاريخ شان قابل قضاوتند، و به همين خاطر محض تاريخ هميشه دستخوش دستبرد صاحبان ثروت و قدرت ومكنت بوده و هست.اما تاريخ روي ديگري هم دارد ، ‌رويي مستور. كه افاضل اقوام و ملل كه دل سپرده ي حقيقت و امانتدار بشريت بوده اند به لطايف الحيل در لابه لاي پوششي كه نام ادبيات بر خود گرفته است پوشانده اند  تا زوال را از رخساره ي حق و حقيقت دور كرده باشند . و نيز سخاوتمندانه توانسته باشند آموخته هايشان را هم در معرض قضاوت قرار دهند تا پايندگان ازهرقوم و مذهب و ملت و نژادي با بهره مندي از اين حقايق و تجارب آسان تر از راه كمال را پيدا و طي كنند و به شاهد مقصود دست يابند.

 

ادامه مطلب

«سواستفاده از نام تالش»

با مجوز مجاز است ؟

اشاره :

 جرايد تالشي كه در كنار چنين اشخاصي ،‌ سنگ  قوم  تالش را بر

سينه مي زنند اين يادداشت براي چاپ بدون تلخيص بلامانع است!

تماس هاي بيشماري از طرف دوستان تالشي در اين چند روزه ،‌ خصوصن اوج اين بارترافيك را ، روزجمعه داشتم .عزيزاني كه تمام وجودشان از واژه ي «تالش» پراست ، از اين همه لطف و احساس مسئوليت دوستان سر تعظيم فرود مي آورم. متعاقب آن در خصوص همايشي كه قرار بود به نام «تالشان» درتهران برگزار گردد ـ حال نمي دانم برگزار شد يا نه ، هيچ ربطي به ما ندارد و اين را نيز به يكي از دوستان پشت سيم انتقال دادم و عرض كردم :«... اين بر مي گردد به عدم سازمان هاي مردم نهادي كه تالش فاقد آن  است و ما اين را نيز قبلن در نوشتاري مفصلن توضيح داده ايم و گفته ايم كه در يكي از شهرستان هاي استان مازندران (رامسر) دست كم ده سازمان مردم نهاد در حال فعاليت اند كه اگر در تالش پنج شش تا ازهمين سازمان ها فعال بودند در رقابت بين آنها ، ‌تالشان خروجي شان را مي سنجند و خود انتخاب مي كردند كه در پناه كدام NGOبايستند؟!وآن افرادي كه در تهران به نام «تالشان» در صدد برگزاري «همايش فرهنگي» بودند به خودشان ارتباط دارد حق هر تالشي ست ، جشني را به توانايي خود برگزار نمايند.»  

 

ادامه مطلب

تعداد صفحات : 30