ایتا دشتی آواز خُوندگی منتشر شد
نخستین دفتر شعر استاد پوراحمد جکتاجی ، گیلان شناس و شاعر برجستهی گیلانی بنام «ایتا دشتی آواز خُوندگی» منتشر شد. دفتر پیش رو مجموعه شعرهای کوتاه و بلند شاعر را دربرمی گیرد.
فضای شعرها آکنده از عشق است و روایت گر انسانی که عاطفه در آن نقش بنیادی دارد. همانگونه که قبلن در همین تارنما به قلم یکی از گیلان شناسان تالش آمده بود:
«جكتاجي را بیشتر با قلم اسطوره ساز مقالات اش میشناسند. قلمي كه ميراث گرانبهای گيلان و پشتوانهی فرهنگ غني كشورمان محسوب میگردد. روزنامهنگاری كه وصف بلندآوازگی وي خود «گيلان» است. همين امر سبب شده ، شعرها و قصههای گيلكي او ، تحت شعاع دلنشینترین گفتارها ، مهارت دقيق در قلم و حساسيت اقلیمیاش به گيلان كه همانا مقالاتش باشد ، در سایه قرار بگیرد و تاكنون مورد ارزيابي و نقد منتقدين قرار نگرفته است...»
دفتر یادشده ، گذشته از آنکه ارزش و اعتبار شعر فاخر گیلان را دوچندان کرده است ، از دل و زبان شاعری سروده شده که در طول عمر پربرکتشان گیلان را باجان و دل دیده و برای سربلندی و پایداریاش کوشیده است و در کنار دیگر آثار ـ دفتری که میتواند هدیهی خوبی برای دیگر اقوام ایرانی که به گیلان سفر میکنند بوده باشد.
از بین شعرهای زیبای مجموعه ، شعری که علاوه بر داخل صفحات بر روی جلد نیز مجددن چاپشده را انتخاب نمودهایم و باهم میخوانیم :
کویا ایسام؟
کویا ایسام نانم!
نه بندی وارگانم مرا اونا
نه بندی تانه مرا بداره خو تنگه مئن
اَ جولفَ جا جگا میان ایسام تنها
اگه تی قشنگَ گئسه یا
والانی شانه جا
سردی گیرم آیم بوجور
یافم مرا
غزل نوروزان
اثر جدید شاعر نامدار قزوین استاد مجید بالدران
ما بی خبر نشسته و در رفت و آمدند درختان زن نما
جدول ها ،
پرازیده اند
ـ گوش تا گوش ـ
به شمشادهای بدن نما
از آسمان فعلاً آرام ،
چراغ سه رنگی به ما رسید
تابلوها،
چشمک سرخندبه میدان های تن نما
با پنجه های این همه چنار
که نمایش یک صحنه
در هزارو چند صدند
گل های چار فصل،
تماشاگران سایه های مانکن نما
از هر تویی،
نشانی این من ،
کوچه ای شد
ـ بن بست ـ
از دو سمت
"من"تو کجاست
که دستم نمی رسدبه "تو"های "من" نما؟
آنها که رفته اید،
شما اند
که "تو"نمی توان گفت
اویی
نمانده در گذربویناک رهگذران و
نه من ،
نه ما؟
اسفند هم
خوب بخوابید و خواب های سبزتان
مثلا این که ...
ما مانده ایم نوروزان و
این
نیمکت های چمن نما...
بهار 94 با ویژه های نوروزی
در گرماگرم عید ، ویژههای نوروزی بی شماری به دستمان رسید ، و هنوز هم میرسد و هریک به فراخور داشتههای قلمی خود ، بهار طبیعت و پیرامون را با کلمات ، باز رویشی ، خلق کردند و ما نیز با احترام خاص به همهی متصدیان مطبوعات که به ما لطف داشته و منت میگذارند از یکایک شان سپاسگزاریم و از بین همهی این ویژهها که لطف خاص خودشان رادارند ـ این بار نیز قرعه به نام «هاتف» افتاد و با تصویر زیبای روی جلدی که مشاهدهاش مینمایید در کنار مقالهی بلندی از جمشید شمسیپور خشتاونی ، گیلان شناس و شاعر تالش را ، که قبل از عید نوروز در همین تارنما خبرش را منتقل نموده بودیم که همزمان چاپ در هاتف در سایت معتبر «هاتف نیوز» نیز در حال نمایش است .
مصاحبههای دیگری که یکی از برجستهترین آنها گفتگوی ویژهی هدف بود که به همت سردبیر کار بلد گیلانی سرکار خانم پور همرنگ با پروفسور فیوریوچروتی فلسفه شناس خبره سیاسی جهان را با داشتههای علمی امروزش که از اهمیت ویژهای هم برخورد دار است ، در این ویژه به چشم میخورد.و همچنین مطالب متنوعی که هر یک به نوروز باستانی پرداخت دادهشده است و جا دارد از سرکار خانم پور همرنگ سردبیر محترم و همچنین مدیر محترم مسئول هاتف استاد سید حسین ضیا بری که بهحق گیلان شناس باتجربهی معاصر ماست سپاسگزار باشیم .
و اينك بهار!
يك سال گذشت . مثل هميشه و سال هايي كه آمدند و رفتند . براي خيلي ها تلخ وبراي عده يي هم شيرين گذشت . باز مي آيند و مي روند. گردش روزگار است .چرخه اي كه هميشه ي ايام اول با كلمه «عيد» شروع مي شود . سالي كه گذشت با همه ي تلخي ها و شيريني هايش ،تجربياتي را روي دست مان گذاشت و به ما آموخت كه بايد از كجا شروع نمود ؟ كجايش را پي گرفت؟ به كجاها پرداخت بيشتري داد؟ كدام بخش از كارهاي مان گره هاي كوري دارد كه بجاي باز كردن با دندان ،بايست بادست آنرا گشود و...
ويژه ي نوروز «رهآورد گيل» منتشر شد
شماره جديد ره آورد گيل (شماره 47-48) ماهنامه ي پژوهشي ـ علوم انساني به مدير مسئولي پزشك نامي مردم دار و نام آشناي گيلاني ـ دكتر محمدعلي فائق ـ و به سر دبيري گيلان شناس با تجربه و خبره ي گيلان استاد هوشنگ عباسي به شيوه ي سنگين ،متين و آبرومندانه در كنار ادبيات معاصر ايران ،به گيلان نيز مي پردازد. در اين شماره گذشته از مطالب ويژه ي سال نو آثار متنوعي از نويسندگان نامدار و شاعران نام آور ايران و گيلان را در يك جا در معرض ديد عموم قرار داده است .جريده اي كه ـ آن گونه كه از روي جلدش پيداست بهار را با تمام وجودش لمس نموده و هديده اي شده است براي مسافرين نوروزي كه به گيلان سفر مي كنند. لازم به گفتن است در اين ويژه آثاري از جمشيد شمسي پور خشتاوني ،گيلان شناس و شاعر تالش نيز به چشم مي خورد.
با هاتف بوي «جوكول» به مشامم مي رسد
با هاتف بوي جوكول به مشامم مي رسد ، از تازه ترين نوشته هاي جمشيد شمسي پورخشتاوني گيلان شناس و شاعر تالش است كه براي ويژه ي نوروزي هفته نامه ي هاتف نوشته شده و قرار است شب عيد بصورت شكيل در اختيار خوانندگان قرار گيرد.
همزمان آن از همين حالا در سايت «هاتف نيوز» در حال نمايش است . مقاله اي كه گذشته ازآنكه هاتف و هاتفيان و نشريه ي محبوب گيلان را مورد توجه قرار داده ،گيلان شناسان پيرامون خود را نيز به چند دسته تقسيم نموده است و هر دسته را نيز با تقسيم بندي هاي ويژه ي خود كه از خواندني و ماندني ترين نوشته هاي خشتاوني در طول اين مدت به شمار مي آيد. براي دسترسي به اين مقاله به آدرس
www.hatef-news.ir مراجعه نماييد.
گيله واي جديد منتشر شد
دو ماهنامه ي فرهنگي ، هنري ، پژوهشي ، تخصصي گيلان ،گيله وا شماره ي 134 منتشر شد. اين جريده مانا و آبرومند ،به همت قافله سالار «گيلان شناسي» استاد جكتاجي اداره و سرپرستي مي شود و با مديريت داخلي سركار خانم سونه جكتاجي ، هرشماره اش به زيبايي به صورت تخصصي سروسامان مي گيرد.
در اين شماره مطالب متنوعي به شمال ايران منجمله ي آن سرمقاله ي مديرمحترم مسئول گيله وا ،به سفر معاون اول رئيس جمهورمحترم به گيلان را تحت عنوان «اجحاف مضاعف» رقم زده و با قلم گيرا و جادويي خود تحليلي عالمانه از اين سفر را در اختيار افكار عمومي قرار داده است و در كنارش نيز به خانه هاي تاريخي ، ضيابر و عاشوراي آن و...در بخش شعر ،داستان و فولكلور نيز يكي از «افسانه هاي گيلان» (تالش) به قلم تواناي مجيد لطفي به چاپ رسيده است . مانيز با كسب اجازه از استاد جكتاجي با همان مرام گيله وايي كه اين جريده ي محبوب را در كشورنازنين مان محبوتر ساخته است آن را در اختيار خوانندگان فهيم مان قرار مي دهيم :
چرا «كوبا»ي انقلابي پاي ميز مذاكره با كاخ سفيد نشست؟
از «هاوانا» تا «مسكو»؛ وقتي ساز اوباما كوك نيست
اگرچه جريانات سياسي نزديك به طيف اصلاحات در داخل كشور تلاش ميكنند تا مسئله كوبا را بهعنوان الگوي ديپلماسي خارجي ايران نيز تئوريزه كنند؛ اما توجه به اين مسئله قابل تامل است كه ساختار سوسياليستي اين كشور تفاوت بنيادين با نظام ديني ايران دارد و همچنين جايگاه و اعتبار كوبا در عرصه جهاني نيز قابل مقايسه با اهميت استراتژيك و ژئوپوليتيك جمهوري اسلامي ايران نيست.رضا موحدی اصل- نام «كوبا» در رديف اصليترين كشورهاي مخالف با سلطهطلبي واشنگتن قرار دارد؛ كشوري كه به همت رهبر انقلابي خود يعني «فيدل كاسترو» توانست در برابر تمامي فشارهاي سنگين همسايه شمالي خود استقامت كند و كار را به جايي برساند كه كاخ سفيد مجبور به پاياندادن به جنگ سرد ميان دو كشور شود.
«خشم چشم » مهدي رضا زاده!
مهدي رضا زاده را شعر معاصر به خوبي ميشناسد . شاعري با قامت بلند در شعر و با اوج شهرت و با كارنامه اي درخشان نظير : عقربه ها در غروب ايستاده اند ، نشر پونه ، تهران ،1376 / هنوز ناشيانه مي خندم ،نشر ايليا ،رشت ، 1384/ دهاني كه مرا نگفت ، نشر ايليا، 1388/ تابستاني كه از نگاه تو ريخت ،نشر ايليا، رشت ، 1390/حشم چشم ، نشرارنواز ، رشت ، 1393 و آثاري كه از اين شاعر نام آشناي گيلاني به چاپ خواهد رسيد : نت تن ،مجموعه شعر / عطسه هاي برفي ،مجموعه شعر / كرشمه هاي صبح ، مجموعه شعر / زمان با دست هاي من ، مجموعه داستان / نديدن هاي ممكن ،نثر شعر .
از اين شاعر مردم دار به تازه گي كتاب «خشم چشم» در گالري پويا رونمايي شده و كاتالوگي از آن جلسه به دست مان رسيده كه زندگي نوشت مهدي رضا زاده را در بر مي گيرد و بخش هايي از آن اينگونه روايت شده است :
حيدر مهراني ، پر كشيد!
آخرين لحظه هاي دي ماه كه داشت تمام مي شد ، خبر ناگواري به ما رسيد . كسي باور نمي كرد كه حيدر مهراني را چند لحظه ي بعد، خطه ي شمال به خود نبيند. كه قبل آن ، قلم اش گرمابخش گيلان و كشور بود . هنوز هم شوك زده ايم . با اينكه چند هفته اي از پر كشيدنش مي گذرد . انگار كه خلائي در گيلان حس مي شود. سخت است . خيلي هم سخت است . شايد آنهايي كه از نزديك با وي آشنايي داشتند وصداي نازنين اش را مي شنيدند و همچنين قلم مانا و جذابش را كه اكثرن نيز برگرفته از بدنه ي ادبيات معاصر بود و تشويق نسل امروزي بسوي گذشته اي كه چه زيبا هم آنها را به قلم مي گرفت و همچنين به طور شفاهي در اختيار اهل دل قرار مي داد.
حسد نمي ورزيد. خود را نمي گرفت .منم منم نمي كرد . خود را برجسته نمي نمود و براي نام خود مانور نمي داد. به اين و آن تكيه نمي كرد . تنها به دانش خود متكي بود. اين را در سه چهار هفته اي كه سپري شده ـ آنهايي كه با وي در ارتباط بودند ،از چهره شان احساس مي شود. نوشته و كتاب هايي كه خودش دوست شان داشت مي خريد و بالايش را امضاء مي كرد ،براي دوستانش به ديگر استان ها ، منجمله قزوين ارسال مي نمود. چه خاطره هاي شيريني را از خود بجاي گذاشت . صد افسوس كه ديگر در كنارمان نيست . ياد و نامش هميشه در ادبيات معاصر شمال ايران جاودانه خواهد ماند و ما نيز به همين خاطر برشي از نقد بلندي به قلم توانا و مهربانش كه براي يكي از دوستانش هديه داده بود و در يك جا هم به چاپ رسيده را ، كه به سرگذشت نيمايوشيج بر مي گردد و زماني در لاهيجان تدريس مي نمود را انتخاب نموده ايم باشد به پاس محبتي كه به پيرامون خود داشت يادو نامش را گرامي داشته باشيم :
لاهيجان از نگاه نميا
… در11 آذر نيما به ارژنگي مي خوانيم (ممكن است نگذارند در رشت بمانيم … يك حكم از مركز رسيده است كه به لاهيجان برويم ) و از آن مي شود نتيجه گرفت كه آخرين روزهاي اقامت نيما در رشت 11آذر 1308 و يا چند روز بعد باشد وچرا كه روز 29دي ماه همين سال ازلاهيجان دريك روز پنج نامه براي جهانگير سرتيب پور ودوستي ناشناس ( كه اورا دوست من خطاب كرده است ) و ميرزا محمود رئيس محوي – رسام ارژنگي ( نقاش ) وعلامه صالح – حائري نوشته است كه با اين توضيح زمان اقامت او درلاهيجان دراين تاريخ به 50 روزنميرسد ولي با توجه به محتويات موشكا فانه اين نامه ها مي بينم كه نيما بر لاهيجان و زند گاني روزمره مردم آن آنچنان اشراف يافته است كه گويي ساليان دراز در ميان آنان گذرانده است.