حد فاصل «هسا… » وکوتاه شعر!
جمشيد شمسي پور خشتاوني
ماهنامه «پژوهشی علوم انسانی»ره آورد گیل منتشر شد. ره آورد گیل از آن جنس ماهنامه هایی است که در کنار ادبیات معاصر ، به پژوهش های بومی گیلان نیز عنایت ویژه ای دارد . این جریده ی مانای گیلان در شماره جدید خود (ش 51ـ52) با آثاري از سروش گيلاني،محمدتقي مرتاض هجري،سيدمحمدباقر مظفرزاده رودسري،دكتر بهزاد اتوني،فرامرز طالبي،محمود طياري،مهدي ريحاني،، فتاح پادياب، احمد خويشتن دار لنگرودي ،كاظم سادات اشكوري،دكتر فريدون شايسته،پرويز حسيني،بهزاد موسايي،عليرضا پنجه اي،دكتر محمد باقري،هوشنگ عباسي،محمدامين برزگر،مهرداد پيله ور، ،سين سيامك ،غلامحسن عظيمي،دعايي و... مزين شده است .صفحاتی را نیز به نقد بلند جمشید شمسی پور خشتاونی گیلان شناس و شاعر تالش اختصاص داده است که به «هساشعر» پرداخته است. و در تارنمای مان نیز قابل مشاهده است . علاقه مندان می توانند در کتابفروشی های معتبر استان نشریه مورد نظر را تهیه نمایند.
ایزد بانوان در فرهنگ و اساطیر ایران و جهان
نسرین پورهمرنگ
«ایزد بانوان در فرهنگ واساطیر ایران و جهان » ؛ عنوان کتابی است به قلم صدرالدین طاهری برای شناخت جایگاه ایزد بانوان در جوامع مختلف که با بررسی پیکرک های بر جای مانده از آثار باستانی حاصل شده است .میان آثار مادی برجای مانده از دوره های باستانی در سرزمین های مختلف ، تندیس های زنانه ای نیز به چشم می خورد که بیانگر حضور ایزدهای بانوان میان انبوه ایزدهای مذکر ، جاندار و غیر جانداراست. اینکه این ایزدهای بانوان از چه نقشی و جایگاهی در اجتماعات انسانی و سپهر باورهای آنها برخوردار بودند و حضورشان در جشن ها و آیین های نمادین و باستانی برای اعتبار بخشی به کدامین باورها و نیازها بوده است. از جمله موضوعاتی است که نویسنده در کتاب خود به آنها پرداخته است.
سلامت تالش در کارگاه آموزشی!
اشاره:
قوم تالش در طول تاریخ ، فراز و نشیب زیادی به خود دیده است وقوام و دوام خود را در این سال ها تا حدودی توانسته با تحلیل های درست و اصولی به دیگر اقوام بشناساند . اگرچه تا به سرمنزل مقصود فاصله هاست ، اما همین که از صدها موانع عبور کرده و با دشواری های بیشماررُخ می نماید جای بس امیدواری است و این تحلیل بخشی از آن دلمشغولی های روزگار ماست!؟ :
سال قبل یکی از جوانان فعال فرهنگی شاندرمن ، در ارتباط با زندگی نامه نعمت الله خان آلیانی مطلبی را در یکی از جراید محلی به چاپ رسانده و در «منابع » و «پی نوشت»ها آورده بود:«حاجی اکبر آلیانی پدر نعمت الله خان آلیانی فرزند حاجی ابراهیم فرزند نوروزعلی می باشد که گفته می شود جد آنها به نام نوروزعلی در دوره فتحعلی شاه قاجار از کرمانشاه به آلیان مهاجرت کرده است (گفتگو با گلعلی فریدی1393) و گویا این گفتگو را آقای(ا.ف) برایش تدارک دیده بود.
مطلب را مرور نمودم . بلافاصله به یاد پاورقی صفحه 84 کتاب دکتر شاهپور آلیانی افتادم و به نقل قول از همسر معین الرعایا که در آن کتاب به میرزا کوچک خان گفته بود :« تمام ایل و فامیل را در اختیار شما گذاشتیم و با آغوش باز شما را پذیرفتیم و از شما حمایت کردیم تا نهضت پا بگیرد و اکنون به چند کُرد وارد به نهضت متکی شده اید ...»بی آنکه تحلیلی بر روی جملات نقل قول شده صورت پذیرد و تنها به یک پاورقی تاریخی بسنده شده ، غافل از اینکه بعد از چند دهه به نقل قول از «گلعلی فریدی» در جریده ای می آید که جدشان از کُردهای کرمانشاه هستند . یعنی در اصل اینگونه می رساند ، هم خالو قربان از اکراد بود هم معین الرعایا در کنار دیکر اکراد.
آیا براستی همسر معین الرعایا نمی دانست که شوهرش کُرد است ؟ وچرا تاکنون پژوهش جامعی در ارتباط با طایفه ها و اجداد پیرامون مان به شیوه ی علمی صورت نگرفته که قابل استناد دیگر پژوهشگران باشد؟ چرا که تاریخ قضاوت منحصر به فرد خود را اعمال خواهد نمود.
مارا چه مي شود؟
چند سال قبل يكي از رجال دلسوز تالش[...] از سر خير خواهي و تجربه و دانشي كه از پيرامونش به دست آورده در يكي از همايش ها كه بعدها به صورت CD در اختيار افكار عمومي قرار گرفت اشاراتي كوتاه به اين مضمون:« بايم يندي ضعفون بپوشونم نقطه ي قوتي تقويت بكرم و...» بيان داشتند . نصايحي كه سخت گزنده و هشدار از عواقبي مي داد كه آينده ي تالش را به تصوير مي كشيد و هيچ يك از ما به اين باور نرسيديم كه روزي بي توجهي به چنين توصيه هايي گريبان ما را خواهد گرفت ـ فرقي نمي كند چه تو باشي و چه من . وقتي با دستان خود بادي را كشت كنيم مسَلَمن طوفان درو خواهيم كرد!.
شايد اين عزيز در طول سه دهه يي كه در كنار اقوام بوده و با مردم بودن تجربه هاي گران بهايي اندوخته است كه ما به گردش نمي رسم و كرديم آنچه را كه نبايد مي كرديم و شد آنچه كه نبايد مي شد و امروز ثمره اش را داريم اين چنين(!)مي بينيم . تاجايي كه سايت مي زنيم به نام شهرمان «...نيوز» نامه ي رحيمي به احمدي نژاد را كه صدها بار كپي رايت شده است و در تمام رسانه هاي ارتباط جمعي باز پخش شد و... مجددن آنرا بازتاب مي دهيم . از مدير محترم مسئول كيهان حاج آقا شريعتمداري كه ... اما اينكه همين ديروز از پيرامون مان چه گذشته است غافل مي مانيم . براستي مارا چه مي شود؟
«تالشه برا» هنر آینه است !
اشاره :
عزیزان بازدیدکننده ، آنچه در زیر خواهد آمد فرض بفرمایید در حال مطالعهی مجلهای هستید که در کنار صفحات ثابت خود ، یکی دوصفحهای برای خوانندگان خود ترجیحن در آخرهای مجله در نظر گرفته است. با همان حال و هوای مطالب فرستادهشدهی مخاطب ، با شیوه ی نوشتاری خودش با وی ارتباط برقرار میکند تا نقطه نظراتی که در این بین پنهان مانده را منتقل نماید ولی برای خوانندهی حرفهای کسلکننده و ابتدایی به نظر میآید.
ما نیز در طول هر فصل میبایست به بعضی از موضوعاتی که از ما پرسش می شود ، پاسخگو باشیم و به همین لحاظ پیشاپیش از روی گل مبارکتان پوزش میخواهیم و این هفته را موقتن به این آدرس: «اين شعرها از من نيست»مراجعه نمایید تا بتوانیم به آنچه در زیر خواهد آمد بپردازیم که باز از این بابت پوزشمان دوچندان خواهد بود و با این توضیح مختصر و بازهم با پوزش:
***
هفتههای قبل کامنتی را از بین کامنت ها انتخاب نمودیم و گویا متعلق به یکی از همزبانان تالشمان است که در چند سطر از ما خواسته تا «وابستگی [...]شمسیپور به گویش گیلکی» را برایش تشریح نماییم . خوشبختانه این دوست «تالشه برا»ی ما یادآور شده بود «تحلیل خود را در چرایی» موضوعی که به شرحش خواهیم پرداخت بهتفصیل با وی به گفتگو بنشینیم .که صد در صد هم «تالش»!!! است و هم آشنا! همینکه با چند سطر آمده بر ما منت گذاشته و بافرهنگ قابلتأمل خود ، هم حُرمت تالش را بجا آورده و هم شعر را پاس داشته است جای تقدیر دارد.