درسنامه جامعه ی کوهنودری و «راهبری در طبیعت و کوهستان»

دکتر ابوالفضل جوادی را کاربران «طبیعت و کوهستان» به خوبی می شناسند .این  دانشی مرد علم و دانش ، بی اغراق یکی از فعالان برجسته ی رشته ی کوهنوردی ـ در کنار خدمات انسان دوستانه ی پزشکی ، ادیب چیره دستی نیز هست و به همراه تجربه و دانش خود کتاب های بیشماری را که جملگی از آثار پایه ای جامعه ورزشی کشور خصوصن دررشته کوهنوردی بوده برای اولین بارتألیف نموده و انتشارداده است.

آثار با ارزش و خدمات انساندوستانه اش وی را پرآوازه ساخته است و هریک از تألیفات اش امروز بر سرزبان هاست که «در درسنامه جامعه پرسشی برای طبیعت گران و کوه پیمایان و کوهنوردان» از اهمیت ویژه ای برخورداراست.

 

آثار ارزشمندی چون «مبانی پیدایش راهبردی»که در زمینه نقشه خوانی و جهت یابی در کوهستان است و یا «تغذیه در کوهستان»، «از الفبا تا هیمالیا»و... که آخرین آن کتاب گرانسنگ «راهبری در طبیعت و کوهستان» که تصویرش را مشاهده می نمایید در 368 ص تدوین و انتشارات ایران سنجش با قیمت 23هزار تومان به تازه گی از وی منتشرو در دسترس علاقه مندان قرارداده است  وبه بخش وسیعی از خلاءهای مدیریتی پرداخته که این پزشک نامی چنین خلاءهایی را به چالش گرفته است و در یادداشتی آورده است :

«جای خالی راهبری علمی ، در سازمان های ورزشی ما چشمگیر است . کوهنوردی و ورزش های کوهستانی ما هم از سرپرستی و راهبری اصولی بهره کمی دارند.به تقریب هیچ سانحه کوه نوردی را نمی توان یافت که سرپرست گروه در پیدایش آن دخالت نداشته باشد.در حالی که مهارت سرپرستی می تواند نقشی کلیدی در ایمنی برنامه و پیشگیری از سانحه ایفاکند، در سطح کشور عملاً هیچ آموزشی در زمینه راهبری و سرپرستی در دسترس نیست.در این کتاب تلاش شده است تا مهمترین مبانی نظری راهبری مورد بررسی قرار گیرد.دانش راهبری ، نقاط تاریک کار گروهی و روابط میان اعضای گروه را روشن می کند.پس آشنایی سرپرست با این دانش به تنهایی مشکلی را حل نمی کند و همه اعضای گروه باید به آن آگاه باشند.می توان گفت راهبری یکی از مهمترین دانش هایی است که همه کاربران طبیعت و کوهستان باید بیاموزند.این کتاب ، مرجعی است برای طبیعت گردان ، کوهپیمایان ،کوهنوردان ،نجاتگران و دیگر کاربران طبیعت و کوهستان تا با یادگیری مهارت راهبری به چهارهدف اصلی هر برنامه برون شهری یعنی ایمنی، حفظ محیط ، خشنودی و پیروزی دست یافت.»

این کارشناس پزشکی ارتفاع و برنامه ریز و مشاور صعودهای بلند ، در کنار تألیفات طبیعت و کوهستان ـ خود نیز یکی از کوهنوردان خبره کشور و از فعالان این رشته بوده و «گوشه هایی از صعودها» را در کارنامه ی درخشان خویش دارد نظیر:

* صعود سریع خط الرأس شمالی علم کوه شامل کوه های رستم نیشت، تخت رستم ، سیاه گوک ها ، دندان اژدها، تخت سلیمان ، شانه کوه ، گرده آلمان ها، علم کوه و سیاه سنگ.

*صعود سریع خط الرأس جنوبی و خاوری علم کوه شامل قله های گردون کوه ، مناره ، ستاره ، خرسان های جنوبی،میانی، و شمالی ، علم کوه ، شاخک های غربی و شرقی ، سیاه سنگ، چالون و سیاه کمان.

*صعود طبیعی دیواره علم کوه از مسیر سال چهل و هشت لهستانی ها.

اولین و تنها صعود زمستانه خط الرأس جنوبی علم کوه از مسیر تیغه خرسان (شامل قلل میش چال ، گردون کوه ، مناره ، ستاره،خرسان جنوبی ، خرسان میانی،خرسان شمالی و علم کوه).

*صعود قله ماکائو (پنجمین قله بلند جهان ـ8463متر) در کشور نپال، تا کمپ آخر (ارتفاع 7600متر).

*صعود قله موزتان آتا (7546متر) در کشور چین.

*صعود قله «گاشر بروم ـ 2» (8034متر) در کشور پاکستان ، تا کمپ آخر (7000متر).»

علاقه مندانی که متمایل اند با این پزشک مردمی و برنامه ریز و مشاور صعودهای بلند در ارتباط  و یا آثار وی را تهیه نمایند، با نشانی پستی javadi.a.md@gmail.com با ایشان تماس داشته باشند.   

 

 

«فرهنگ گیله وایی» و باژگونگی! شعربومی محلی گیلان

اشاره:

یکی از نشریات یومیه و پر تیراژ کشور شاخه ی گیلان مدتی ست از روی خیر خواهی ، گفتگوهای سریالی را با اشخاصی در «مرکز رشت» صورت می دهد و در بیشتر موارد با واژه گانی تکراری و اغراق آمیزهمچون«استاد»،«ادیب»،«دانشمند» ، «پیشکسوت»،«پایه گذار»و... که بلافاصله دوستان  بعد از چاپ مطالب شان در شبکه ی اجتماعی از قبیل تلگرام و ... از آن بهره بهینه می برند. بی آنکه در یابند که هدف نشریه مورد نظر ارتقاء بخشیدن به فرهنگ بومی و محلی بوده است نه چیزی دیگر.

در کنار آن نیز چون حلقه ای که درتیر رس گفتگوهای این جریده قرار دارند و در زنجیره ی «فرهنگ گیله وایی» گرفتار آمده اند که امروز بنام (حذف ، سانسور،تحریف اقوام گیلانی و...) آنچه در آن دیده نمی شود ،خود چهار شاخه (گویش) اصلی و قدرتمند زبان گیلکی ، که این خبرنگار محترم خانم[...]گویا از آن بی خبر می باشند و می بایست گیلان در جمع با اقوام مختلف دیده شود نه با گویش خاص «مرکز رشت» .

ادامه مطلب

به نام«دیلمان» به کام مرکز رشت!

«دیلمان» نشریه ی تازه متولد شده ی شهر رشت است که به جمعیت جراید استان افزوده شده است. مبارک است ان شاءالله.در فراوانی نشریات حداقل پیامی را می رساند که وابسته به کدام دسته ، محفل و...می باشد و از همه مهمتر، نشان دهنده ی رشد و تعالی فرهنگی گیلان است. اینکه هربار با شکل و شمایلی می توان گیلان را در آن دید و اهل قلم گیلانی را تا حدودی رصد نمود که کجای گیلان ایستاده اند؟ آیا براستی گیلان گیلانی که می کنند ـ همان گیلانی ست که در جراید به آن می پردازند؟ یا نه گیلانی که آزاد اندیشی در آن باشد، فاقد سانسور باشد و باشدهای بیشماری که در این جریده ی تازه متولد شده دیده می شود؟ یا نه همسویی با ادارات و پشتوانه های ... را در کنار خود دارد؟اگر این خصایص در جهت شناخت از گیلان عزیز باشد ـ خُب ، غنیمت است و جای شکرش باقیست.

آنهایی که در وادی جراید و مطبوعات و گیلان شناسی سیر می کنند باید توجه داشته باشند دردرون اتاق شیشه ای ایستاده اند و چهاردیواری شان به خوبی دیده می شود.شخصی که به فرض از مولانا می گوید ، از عرفان داد سخن می راند، از همایش ها می نویسد مسَلَمَن دلش برای گیلان می سوزد و جلسات گفتگوی با غرب را به رُخ دیگراستان ها می کشد . مگر می شود چنین شخص و یا اندیشه ای سانسور را پیشه ی خود کند؟ یک بار پیشه کرد ، دوبار پیشه کرد ، ده شماره پیشه کرد و از وجود روشنفکرانی بهره ببرد که بعضی های شان حاضراند بخاطر حضور شان ، اندیشه که سهل است با یک قطعه عکس همه ی داشته هایش را به نمایش بگذاردتا در آن اتاق شیشه ای دیده شود. غافل از اینکه با کوچکترین تلنگر نقدی آن چهار دیواری فرو می ریزد.

ادامه مطلب

در ستایش  همایش«گویش های محلی» دانشگاه گیلان،

«نوع زبانی ذاتاً امری خوشایند و نیکوست»

همان گونه که دوستان اطلاع دارند به دلایل شخصی حدود دو ماهی تارنمای مان تعطیل بود .اما خبرها به دست مان می رسید وکم و بیش اخبار گیلان را رصد می کردیم و در بین همایش هایی که در شمال ایران برگزار شده بود ، همایشی در دانشگاه گیلان برگزار گردید ، تحت عنوان «همایش بین المللی گویش های ایرانی کرانه ی جنوبی دریای کاسپین»که در نوع خود در کشور کم نظیرـ وصد البته تحسین بر انگیز بود.

دبیری همایش را هم تالش شناس نامدار گیلانی ، استاد دکتر محرم رضایتی بر عهده داشت. البته از تلاش دانشمند فاضل استاد دکتر فیروز فاضلی هم نبایستی غافل ماند که در این خصوص سنگ تمام گذاشته است .

همایشی که  در آن فارغ از نژاد و دسته و طایفه و ایل و زبان خاص به «تنوع طبیعی و جغرافیای منطقه یی» همه ی اقوام کرانه دریای کاسپین پرداخت داده شده بود و زبان های شمال ایران ملاک کار آن قرار گرفت ، نه زبانی خاص ، که متأسفانه امروز بقول یکی از گیلان شناسان ، بنام «فرهنگ گیله وایی» در مرکز رشت رواج یافته تنها بنام یک گویش انحصاری به فرهنگی می پردازد که در سطح خود شهر رشت هر سطر ازمتن های خاص آن با دهها توپوق زدن پیش رانده می شود و در جراید شان ـ اگر چهل و هشت صفحه باشد 40صفحه اش مختص به همان گویش خاص است که در تقابل آن ـ  چنین همایش های کلان استانی به حق ستودنی و جای سپاس ویژه دارد.

جالب تر از همه ، آن گونه که در بالا ذکر شد ، دبیر همایش فرزندی از تالش بود . تالشی که آمده در کنار قوم خود(تالش) دیگر اقوام ، از جمله «فرهنگ گیله وایی» را نیز دیده است . همان فرهنگی که متأسفانه جوانان پر شور تالش مان را به سمت و سویی کشانده ، که اندیشه ی بعضی از دوستان مرکز رشت را می بینند و در مقابل آن از روی احساس به وبگردی پرداخته و در جای جای جهان ، تالشی را رصد نموده تا به خیال شان به آمار تالشان بیفزایند!!!

البته گناه از آنان نیست بل گیلان شناسانی که در مرکز رشت اقوام دیگری همچون تالش ها ، گالش ها، کُردها ، لُرها آذری هاو... به دیده ی اغماض می نگرند و حلقه برای شان چنان تنگ می شود که این اجازه را نداشته باشند تا آنگونه که گیلان در موزاییک اقوام قرار دارد خوب دیده شود.

اگر کُردها و لُرهای لوشان دست به دامان قزوینی ها می شوند و یا آستارایی نظر مساعد به اردبیلی ها دارند همه نشأت گرفته از همان «فرهنگ گیله وایی» می باشد که شرحش رفت. از این شعارهای «پان »گرایی که بوی افراط و... ازآن بر می خیزد و در کنار آن نیز زبان های خاص دیگر هم باگویش خاص خود و با بهره گیری از ابزارشناسی «زبان معیار» دیگر گویش های هم جنس خود را نادیده می گیرند .

این زبان شناس با تجربه و خبره ی گیلانی واستاد دانشگاه و همکاران وی چه زیبا و سخاوتمندانه از تجربیات ذیقیمتی که در این سال ها اندوخته و دریافته اند که «زبان ها و گویش های ایرانی کرانه جنوب دریای خزر شامل گیلکی ، تالشی ، تاتی ، گالشی ، تبری ، کتولی ، مازنی و ...»را نیز باید دید. از همه مهمتر زبان های مهاجری که پنج ـ شش قرن قبل به دلایلی به گیلان کوچانده شده اند ، حق آب و گل در گیلان دارند که بایستی در نظر گرفته شوند.

خوشبختانه دبیرمحترم همایش (دکتر محرم رضایتی) نگاهش را فراتر ازتالش و گیلک برده و به گویش های پراکنده ای که در همسایگی این ها قرار دارند نیز نظر داشته و تصریح نمود که از این طریق «بهتر می توانیم به شناخت اقوام ، فرهنگ و سنت آنها پی ببریم.»چنین امری می رساند که این بزرگوار در طول سال های تدریس در دانشگاه تجربه ای گرانبها آموخته و به جهان پیرامون خود اشراف تام دارد.

همایشی که به حق بدعتی برای دیگر اقوام ایرانی در گیلان شده  و همه نگاه ها را به سوی خود جلب نمود و خوشبختانه بنام دکتر محرم رضایتی بزرگوار و تیمی که وی را همراهی کردند رقم خورده است.که مایه مباهات تالش است.همانگونه که اشاره شد این اولین بار است که تالشی اینگونه واقع بینانه و زیبا به گیلان نگریسته است و ایکاش «فرهنگ گیله وایی» از این اندیشه و دانش بهره ها می بُرد.

اگر چه ما در آن همایش حضور نداشتیم و به درستی نیز نمی دانیم چه مقالاتی در آن ارایه شد و مهمانان آن چه کسانی بودند؟ فرقی هم نمی کند چه دعوت می شدیم و چه نمی شدیم ـ همین که نگاه کلان این دانشی مرد تالش تا به این حد از رشد و تعالی علمی رسیده که اقوام را در جمع دیده است ، انگار همه ی ما در آن حضور داشته ایم . فرقی نمی کند ، کار خوب را باید تحسین نمود و قدردان خوبی ها بود.

این حرکت فرهنگی افتخار همه ی ماست که فرزندی از تالش در بین فرزندان دیگر اقوام پیشقدم این کار نیک شده و قوم خود را در جمع اقوام دیده و نه در گویشی خاص که متأسفانه امروز اکثر جوان گیلانی را جری ساخته و همچون گوشت قربانی شده قطعه قطعه ـ و هرقطعه از آن در دست یک جوان که صاحب نشریه اند و به نام گیلان و اقوام به آنچه که پرداخته نمی شود همان اقوام است . با توجه به اشارات بالا به باور یکی از گیلان شناسان این شیوه به «فرهنگ گیله وایی» شباهت بیشتری دارد .

اگر در همین چندماهه ی اخیر به نشریات تازه متولد شده ی گیلانی توجه شود که بنام «دیلمان» به کام «مرکز رشت» آنچه را که ساخته پرداخته اند فراتر از سپید رود نرفته است . جالب تر از همه خود چهار گویش اصلی زبان شان نیز در آن غریب واقع شده است . لذا در این بُرهه ی حساس ، چنین همایش هایی شاید بدعتی برای عقلای دیگر زبان ها بوده باشد.اگر ما به جای اقوام ، به زبان خاص خودمان بپردازیم مطمئن باشیم زبان های دیگر آن احترام و عزت را از ما دریغ خواهند نمود.

خوشبختانه این دانشمند نامی و تالش زبان عزیز ـ دکتر محرم رضایتی چه زیبا در کنفرانسی فرموده است :« حفظ و استمرار گویشها با ایجاد تنوع زبانی که ذاتاً امری خوشایند و نیکوست ، می تواند در توسعه ، تقویت و بازسازی زبان فارسی در سطوح مختلف مؤثر باشد.»خود گویای این است که آینده ی چنین همایش هایی بسیار روشن و امید وار کننده است.

اما چرا چنین همایش اسم و رسم دار و ماندگاری که تحسین اقوام ایرانی را بر انگیخت در تالش با سکوت مواجه شد؟ آیا در تالش خبرنگاری نبود تا چنین خبرمهمی را انعکاس دهد؟ چگونه است بولتن های خوانین را به چاپ می رسانیم و از جیک و پیک آنها می نویسیم ، از گفتنی ها گرفته تا ناگفتنی های جاری و ساری شان را برجسته می نماییم و بصورت ... آنچنان با آب و تاب که همگان را به این باور می رسانیم که ... بگذریم. پرسش است آیا نمی شد خبرنگاری را فرستاد واین همایش را به صورت خبرهای ویژه همانند نشریه قدیمی و تأثیر گذار«هاتف»منتشر نمود؟ براستی ما را چه می شود؟