فرازو فرود نشریه ای که صدای گیلان بود!

پالیز پارسا

جریده «خیرالكلام» اول مرداد 1286 خورشیدی در رشت متولد شد. از آن زمان نشریات زیادی طلوع و غروب كردند. هر‌كدام از این رسانه‌ها، بخشی از تاریخ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی حاكم بر كشور و گیلان را در صفحات خود گنجانده‌اند. 10سال بعد از خیرالكلام، نشریه ای در فضای ملتهب گیلان متولد شد كه‌تریبون رسمی یك جنبش انقلابی در جنگل‌های گیلان بود.
«
جریده جنگل» زمانی متولد شد كه نه تنها كشور بلكه همسایه شمالی گیلان دستخوش تحولات بود. این جریده انعكاس صدای جنبش انقلابی جنگل به رهبری میرزا كوچك خان بود.این نشریه در 2 سال منتشر شد. در سال اول تنها 31 شماره و در سال دوم تنها 4 شماره انتشار پیدا كرد و پس از دوره دوم و انشعاب فكری در نهضت، متاثر از انقلاب روسیه، عملا انتشار نشریه جنگل متوقف شد
.

ادامه مطلب

چکاوک رادیو فرهنگ

چکاوک ، برنامه ای است که دوشنبه ها ساعت 45/12 از رادیو فرهنگ پخش می شود.این برنامه به کتاب های محلی گیلان که به زبان اقوام انتشار یافته می پردازد.کارشناسی برنامه را هم ـ شاعر ، منتقد و صاحب نظر ادبیات معاصر ، استاد کریم رجب زاده بر عهده دارد . در طول مدت یکسال و نیمی که چکاوک شروع به کار نموده ، تاكنون  آثار بیشماری را به زبان گیلکی معرفی كرده است .

استاد رجب زاده با فروتنی خاصی که در وجودش متبلور است بی کم و کاست شعرهاي چاپ شده ي گيلكي را در کشور و چه بسا خارج از مرزها بازتاب می دهد.از جمله آثار «فرهنگ گیله وایی» را در همان موج رادیویی بازتاب داده است و قالب هاي شعري از «هسا...» گرفته تا مجموعه آثار كلاسيك و نوي عزیزان گیلک را بارها و بارها در همان برنامه در اختیار شنوندگان خود قرار داده است و چرا تاکنون در جرایدی که بنام «گیلان شناسی» فعاليت مي كنند و شعارشان گوش فلک را کر کرده است بازتاب نیافته که از شگفتی زمانه ی ماست .جالب تر از همه آثار خودشان نیزدر موج آن رادیو تبلیغ  شده است که بر شگفتی آن می افزاید.

آیا این حق خواننده ی نشریه شان نیست که بداند چنین برنامه ی وزینی که دارد به فرهنگ و هنر و ادبیات گیلان می پردازد ، چرا در نشریه بازتابی ندارد؟! شاید شکسته نفسی و فروتنی این دانشی مرد شرق گیلانی که بخش وسیعی از داشته هاي خود را برای مرکز رشت اختصاص داده، مانع تبلیغ از خود شده است ، اما در عوض نتیجه اش را می بایست در همان جراید رشت دشت می نمود چرا چنین نشده است؟

البته چون استاد رجب زاده نیّت اش خير و هدف اش رشد و تعالی فرهنگ و هنر گیلان است و خوشبختانه هم مرکز رشت را به خوبي دیده و هم به شرق گیلان نظر دارد که در روز دوشنبه تاریخ 18مرداد 95به کتاب دکتر سید مجتبی روحانی شاعر نام آشنای رامسر که نشر گیلکان آنرا منتشر نموده پرداخته که متأسفانه اکنون مورد بی مهری نشریه ... قرار گرفته است که در برنامه ی چکاوک با کارشناسی استاد رجب زاده جبران مافات شد و در کنارش نیز از صدای مخملین دکتر سید مجتبی روحانی نیز بهره برده شده است .علاقه مندانی که می خواهند با این رادیو در ارتباط باشند روزهای دوشنبه ی هر هفته ساعت 45/12 را به خاطر بسپارند.

رد پائی در کویر

«کتالم» رامسر از جمله شهرهایی است که در طول این سال ها در زمینه ی شعر رشد قابل  توجهی داشته است .آن نیز بر می گردد به همت و تلاشی که شاعره ی نام آشنای معاصر ـ فاطمه ملک زاده (پژواک) در طول شانزده ساله ای که کانون «شالیزار» را پایه گذاری نموده ، همانند خزانه ای که شلتوک های شعر در آن پرورش یافته باشد و امروز هریک از آنها در منطقه به خوشه نشسته اند  و به چه زیبایی از وجود این کارگاه تخصصی ، شعرناب تولید می شود که «رد پایی در کویر» یک نمونه از آن است .

کتابی که تصویرش را در بالا ملاحظه می نمایید اثری از شاعره ی خوش ذوق کتالم خانم «میترا جویا» است که بر خاسته از کانون «شالیزار» می باشد.کتاب در دو بخش شعر کلاسیک و آزاد تدوین یافته و انتشارات شلاک آنرا منتشر نموده است .

این دفتر با تصاویر موجود ، زوایای پنهان اجتماع را عریان می سازد و گاه آنچنان لایه بندی شده ، حس غریبی به خواننده منتقل می کند تا کار کردهای تازه ی واژه ها نقش زبان را در شعر نشان دهد.

شعرهای این دفتر ساختاری ساده ـ اما مفاهیمی دلپذیر دارند و شاعر توانسته به بازآفرینی واقعیت ها ، فضای ساخت مندی به شعر بدهد.حس سانتی مانتالی شاعر غالب بر مضامین بُغرنج و صنایع  ادبی است و این حس حتا خارج از قالب شعر نیز می تواند خودش را نشان دهد .او گاهی «پشت پلک های نشسته ی آفتاب ، از شانه ی روز بالا می رود» تا «قطره قطره به انتهای روز» برسد.

 

ادامه مطلب

با اينستاگرام ، تلگرام و تالش زنده نمي شود!

در تمام دنيا ، شهرداران هر ايالت يا استاني كميسيون هايي براي خود دارند كه يكي از آنها ، كميسيون فرهنگي است.در ایران نیز همین رسم دایر است و کمیسیون های هر استانی در بدنه ی شهرداری تشکیل شده و خدمات ارزنده ای در زمینه ی هنر از خود بجای گذاشته اند . در دیگر استان ها ازجمله استان خودمان در «مرکز رشت» عملکرد این کمیسیون جای تحسین دارد .

خوشبختانه در همه ی استان ها کمیسیون فرهنگی در شهرداری ها ، امروز یکی از بازوان پرتوان وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز می باشد و باری را از دوش این وزارت خانه بر می دارد  و به اصل  فرهنگ و هنر سرویس می دهد.فرهنگی که برگرفته از بوم وبرو اثرش از آب و خاک عزیزمان می باشد. اما خلاءهایی هم دیده می شود. که به خود متولیان اقوام ساکن در رشت بر می گردد که این خلاء ها هیچ ربطی به مسئولین کمیسیون های فرهنگی ندارد.

از وظایف متولیان فرهنگی اقوام است که نظرات شان را در اختیار این کمیسیون قرار دهند تا آنها نیز براساس آن برنامه ریزی کنند. بفرض هم اگر تالشی اعلام حضور نماید ، به دنبال شان پیک نمی فرستند بل این خود ماییم که از آنچه قوانین نظام مقدس اسلامی مان در اختیار مان قرار داده به بهترین نحو بهره ببریم .

ادامه مطلب

همايش هاي كوچك خاني و نقش تالش ها

آنچه در پايين از نظر مبارك تان خواهد گذشت گفتگوي مرحوم افشين پرتو دبير اولين «همايش بازشناسي نهضت جنگل سال 1381» كه دو روز متوالي در رشت برگزار گرديد ـ قبل ازاینکه همایش یاد شده برگزار شود دو گفتگوی همزمان در گیله وا شماره 67مرداد و شهریور81 که اولی با «س.ا» و دومین آن با دبیر همایش در همین شماره و در دو صفحه ی رودرروی هم انعکاس می یابد که نظرات شان  در ارتباط با همايش هايی كه بعدها بنام ميرزا كوچك خان در دانشگاه هاي گيلان برگزار شد و خواهد شد (!)هم چندان بي ارتباط نيست.چرا که همان دوستان عزیز و با همان تیم که شرح حال آن در ویژه ی «دیلمان» زمستان سال 1394 رفته ، دلیل بر این مدعاست و می تواند برای افکار عمومی و بازخوانی از بعضی از موضوعات گیلان شناسی قابل توجه باشد.

اگر هفته هاي قبل در همين تارنماي مان ملاحظه نموده باشيد ، دومطلب در خصوص «فرهنگ گيله وايي» اشاره شد که چندان بی ربط با این همایش ها نبود که مدیر محترم جریده ی گیله وا یکی از اعضای اصلی همایش سال 81 بود وپشت بند این ها قرار است بازهمايشي در آذر ماه95 تحت نام «نقش كسما در نهضت جنگل» برگزار گردد و نتيجه ي داوري آن هنوز مشخص نيست که آیا همان عزیزانی که درهمایش سال 1381حضور داشتند این همایش راهدایت و رهبری می کنند ، یا اینکه نه دوستان دیگری به این جمع اضافه  خواهد شد؟

 

ادامه مطلب

درسنامه جامعه ی کوهنودری و «راهبری در طبیعت و کوهستان»

دکتر ابوالفضل جوادی را کاربران «طبیعت و کوهستان» به خوبی می شناسند .این  دانشی مرد علم و دانش ، بی اغراق یکی از فعالان برجسته ی رشته ی کوهنوردی ـ در کنار خدمات انسان دوستانه ی پزشکی ، ادیب چیره دستی نیز هست و به همراه تجربه و دانش خود کتاب های بیشماری را که جملگی از آثار پایه ای جامعه ورزشی کشور خصوصن دررشته کوهنوردی بوده برای اولین بارتألیف نموده و انتشارداده است.

آثار با ارزش و خدمات انساندوستانه اش وی را پرآوازه ساخته است و هریک از تألیفات اش امروز بر سرزبان هاست که «در درسنامه جامعه پرسشی برای طبیعت گران و کوه پیمایان و کوهنوردان» از اهمیت ویژه ای برخورداراست.

 

آثار ارزشمندی چون «مبانی پیدایش راهبردی»که در زمینه نقشه خوانی و جهت یابی در کوهستان است و یا «تغذیه در کوهستان»، «از الفبا تا هیمالیا»و... که آخرین آن کتاب گرانسنگ «راهبری در طبیعت و کوهستان» که تصویرش را مشاهده می نمایید در 368 ص تدوین و انتشارات ایران سنجش با قیمت 23هزار تومان به تازه گی از وی منتشرو در دسترس علاقه مندان قرارداده است  وبه بخش وسیعی از خلاءهای مدیریتی پرداخته که این پزشک نامی چنین خلاءهایی را به چالش گرفته است و در یادداشتی آورده است :

«جای خالی راهبری علمی ، در سازمان های ورزشی ما چشمگیر است . کوهنوردی و ورزش های کوهستانی ما هم از سرپرستی و راهبری اصولی بهره کمی دارند.به تقریب هیچ سانحه کوه نوردی را نمی توان یافت که سرپرست گروه در پیدایش آن دخالت نداشته باشد.در حالی که مهارت سرپرستی می تواند نقشی کلیدی در ایمنی برنامه و پیشگیری از سانحه ایفاکند، در سطح کشور عملاً هیچ آموزشی در زمینه راهبری و سرپرستی در دسترس نیست.در این کتاب تلاش شده است تا مهمترین مبانی نظری راهبری مورد بررسی قرار گیرد.دانش راهبری ، نقاط تاریک کار گروهی و روابط میان اعضای گروه را روشن می کند.پس آشنایی سرپرست با این دانش به تنهایی مشکلی را حل نمی کند و همه اعضای گروه باید به آن آگاه باشند.می توان گفت راهبری یکی از مهمترین دانش هایی است که همه کاربران طبیعت و کوهستان باید بیاموزند.این کتاب ، مرجعی است برای طبیعت گردان ، کوهپیمایان ،کوهنوردان ،نجاتگران و دیگر کاربران طبیعت و کوهستان تا با یادگیری مهارت راهبری به چهارهدف اصلی هر برنامه برون شهری یعنی ایمنی، حفظ محیط ، خشنودی و پیروزی دست یافت.»

این کارشناس پزشکی ارتفاع و برنامه ریز و مشاور صعودهای بلند ، در کنار تألیفات طبیعت و کوهستان ـ خود نیز یکی از کوهنوردان خبره کشور و از فعالان این رشته بوده و «گوشه هایی از صعودها» را در کارنامه ی درخشان خویش دارد نظیر:

* صعود سریع خط الرأس شمالی علم کوه شامل کوه های رستم نیشت، تخت رستم ، سیاه گوک ها ، دندان اژدها، تخت سلیمان ، شانه کوه ، گرده آلمان ها، علم کوه و سیاه سنگ.

*صعود سریع خط الرأس جنوبی و خاوری علم کوه شامل قله های گردون کوه ، مناره ، ستاره ، خرسان های جنوبی،میانی، و شمالی ، علم کوه ، شاخک های غربی و شرقی ، سیاه سنگ، چالون و سیاه کمان.

*صعود طبیعی دیواره علم کوه از مسیر سال چهل و هشت لهستانی ها.

اولین و تنها صعود زمستانه خط الرأس جنوبی علم کوه از مسیر تیغه خرسان (شامل قلل میش چال ، گردون کوه ، مناره ، ستاره،خرسان جنوبی ، خرسان میانی،خرسان شمالی و علم کوه).

*صعود قله ماکائو (پنجمین قله بلند جهان ـ8463متر) در کشور نپال، تا کمپ آخر (ارتفاع 7600متر).

*صعود قله موزتان آتا (7546متر) در کشور چین.

*صعود قله «گاشر بروم ـ 2» (8034متر) در کشور پاکستان ، تا کمپ آخر (7000متر).»

علاقه مندانی که متمایل اند با این پزشک مردمی و برنامه ریز و مشاور صعودهای بلند در ارتباط  و یا آثار وی را تهیه نمایند، با نشانی پستی javadi.a.md@gmail.com با ایشان تماس داشته باشند.   

 

 

«فرهنگ گیله وایی» و باژگونگی! شعربومی محلی گیلان

اشاره:

یکی از نشریات یومیه و پر تیراژ کشور شاخه ی گیلان مدتی ست از روی خیر خواهی ، گفتگوهای سریالی را با اشخاصی در «مرکز رشت» صورت می دهد و در بیشتر موارد با واژه گانی تکراری و اغراق آمیزهمچون«استاد»،«ادیب»،«دانشمند» ، «پیشکسوت»،«پایه گذار»و... که بلافاصله دوستان  بعد از چاپ مطالب شان در شبکه ی اجتماعی از قبیل تلگرام و ... از آن بهره بهینه می برند. بی آنکه در یابند که هدف نشریه مورد نظر ارتقاء بخشیدن به فرهنگ بومی و محلی بوده است نه چیزی دیگر.

در کنار آن نیز چون حلقه ای که درتیر رس گفتگوهای این جریده قرار دارند و در زنجیره ی «فرهنگ گیله وایی» گرفتار آمده اند که امروز بنام (حذف ، سانسور،تحریف اقوام گیلانی و...) آنچه در آن دیده نمی شود ،خود چهار شاخه (گویش) اصلی و قدرتمند زبان گیلکی ، که این خبرنگار محترم خانم[...]گویا از آن بی خبر می باشند و می بایست گیلان در جمع با اقوام مختلف دیده شود نه با گویش خاص «مرکز رشت» .

ادامه مطلب

به نام«دیلمان» به کام مرکز رشت!

«دیلمان» نشریه ی تازه متولد شده ی شهر رشت است که به جمعیت جراید استان افزوده شده است. مبارک است ان شاءالله.در فراوانی نشریات حداقل پیامی را می رساند که وابسته به کدام دسته ، محفل و...می باشد و از همه مهمتر، نشان دهنده ی رشد و تعالی فرهنگی گیلان است. اینکه هربار با شکل و شمایلی می توان گیلان را در آن دید و اهل قلم گیلانی را تا حدودی رصد نمود که کجای گیلان ایستاده اند؟ آیا براستی گیلان گیلانی که می کنند ـ همان گیلانی ست که در جراید به آن می پردازند؟ یا نه گیلانی که آزاد اندیشی در آن باشد، فاقد سانسور باشد و باشدهای بیشماری که در این جریده ی تازه متولد شده دیده می شود؟ یا نه همسویی با ادارات و پشتوانه های ... را در کنار خود دارد؟اگر این خصایص در جهت شناخت از گیلان عزیز باشد ـ خُب ، غنیمت است و جای شکرش باقیست.

آنهایی که در وادی جراید و مطبوعات و گیلان شناسی سیر می کنند باید توجه داشته باشند دردرون اتاق شیشه ای ایستاده اند و چهاردیواری شان به خوبی دیده می شود.شخصی که به فرض از مولانا می گوید ، از عرفان داد سخن می راند، از همایش ها می نویسد مسَلَمَن دلش برای گیلان می سوزد و جلسات گفتگوی با غرب را به رُخ دیگراستان ها می کشد . مگر می شود چنین شخص و یا اندیشه ای سانسور را پیشه ی خود کند؟ یک بار پیشه کرد ، دوبار پیشه کرد ، ده شماره پیشه کرد و از وجود روشنفکرانی بهره ببرد که بعضی های شان حاضراند بخاطر حضور شان ، اندیشه که سهل است با یک قطعه عکس همه ی داشته هایش را به نمایش بگذاردتا در آن اتاق شیشه ای دیده شود. غافل از اینکه با کوچکترین تلنگر نقدی آن چهار دیواری فرو می ریزد.

ادامه مطلب

در ستایش  همایش«گویش های محلی» دانشگاه گیلان،

«نوع زبانی ذاتاً امری خوشایند و نیکوست»

همان گونه که دوستان اطلاع دارند به دلایل شخصی حدود دو ماهی تارنمای مان تعطیل بود .اما خبرها به دست مان می رسید وکم و بیش اخبار گیلان را رصد می کردیم و در بین همایش هایی که در شمال ایران برگزار شده بود ، همایشی در دانشگاه گیلان برگزار گردید ، تحت عنوان «همایش بین المللی گویش های ایرانی کرانه ی جنوبی دریای کاسپین»که در نوع خود در کشور کم نظیرـ وصد البته تحسین بر انگیز بود.

دبیری همایش را هم تالش شناس نامدار گیلانی ، استاد دکتر محرم رضایتی بر عهده داشت. البته از تلاش دانشمند فاضل استاد دکتر فیروز فاضلی هم نبایستی غافل ماند که در این خصوص سنگ تمام گذاشته است .

همایشی که  در آن فارغ از نژاد و دسته و طایفه و ایل و زبان خاص به «تنوع طبیعی و جغرافیای منطقه یی» همه ی اقوام کرانه دریای کاسپین پرداخت داده شده بود و زبان های شمال ایران ملاک کار آن قرار گرفت ، نه زبانی خاص ، که متأسفانه امروز بقول یکی از گیلان شناسان ، بنام «فرهنگ گیله وایی» در مرکز رشت رواج یافته تنها بنام یک گویش انحصاری به فرهنگی می پردازد که در سطح خود شهر رشت هر سطر ازمتن های خاص آن با دهها توپوق زدن پیش رانده می شود و در جراید شان ـ اگر چهل و هشت صفحه باشد 40صفحه اش مختص به همان گویش خاص است که در تقابل آن ـ  چنین همایش های کلان استانی به حق ستودنی و جای سپاس ویژه دارد.

جالب تر از همه ، آن گونه که در بالا ذکر شد ، دبیر همایش فرزندی از تالش بود . تالشی که آمده در کنار قوم خود(تالش) دیگر اقوام ، از جمله «فرهنگ گیله وایی» را نیز دیده است . همان فرهنگی که متأسفانه جوانان پر شور تالش مان را به سمت و سویی کشانده ، که اندیشه ی بعضی از دوستان مرکز رشت را می بینند و در مقابل آن از روی احساس به وبگردی پرداخته و در جای جای جهان ، تالشی را رصد نموده تا به خیال شان به آمار تالشان بیفزایند!!!

البته گناه از آنان نیست بل گیلان شناسانی که در مرکز رشت اقوام دیگری همچون تالش ها ، گالش ها، کُردها ، لُرها آذری هاو... به دیده ی اغماض می نگرند و حلقه برای شان چنان تنگ می شود که این اجازه را نداشته باشند تا آنگونه که گیلان در موزاییک اقوام قرار دارد خوب دیده شود.

اگر کُردها و لُرهای لوشان دست به دامان قزوینی ها می شوند و یا آستارایی نظر مساعد به اردبیلی ها دارند همه نشأت گرفته از همان «فرهنگ گیله وایی» می باشد که شرحش رفت. از این شعارهای «پان »گرایی که بوی افراط و... ازآن بر می خیزد و در کنار آن نیز زبان های خاص دیگر هم باگویش خاص خود و با بهره گیری از ابزارشناسی «زبان معیار» دیگر گویش های هم جنس خود را نادیده می گیرند .

این زبان شناس با تجربه و خبره ی گیلانی واستاد دانشگاه و همکاران وی چه زیبا و سخاوتمندانه از تجربیات ذیقیمتی که در این سال ها اندوخته و دریافته اند که «زبان ها و گویش های ایرانی کرانه جنوب دریای خزر شامل گیلکی ، تالشی ، تاتی ، گالشی ، تبری ، کتولی ، مازنی و ...»را نیز باید دید. از همه مهمتر زبان های مهاجری که پنج ـ شش قرن قبل به دلایلی به گیلان کوچانده شده اند ، حق آب و گل در گیلان دارند که بایستی در نظر گرفته شوند.

خوشبختانه دبیرمحترم همایش (دکتر محرم رضایتی) نگاهش را فراتر ازتالش و گیلک برده و به گویش های پراکنده ای که در همسایگی این ها قرار دارند نیز نظر داشته و تصریح نمود که از این طریق «بهتر می توانیم به شناخت اقوام ، فرهنگ و سنت آنها پی ببریم.»چنین امری می رساند که این بزرگوار در طول سال های تدریس در دانشگاه تجربه ای گرانبها آموخته و به جهان پیرامون خود اشراف تام دارد.

همایشی که به حق بدعتی برای دیگر اقوام ایرانی در گیلان شده  و همه نگاه ها را به سوی خود جلب نمود و خوشبختانه بنام دکتر محرم رضایتی بزرگوار و تیمی که وی را همراهی کردند رقم خورده است.که مایه مباهات تالش است.همانگونه که اشاره شد این اولین بار است که تالشی اینگونه واقع بینانه و زیبا به گیلان نگریسته است و ایکاش «فرهنگ گیله وایی» از این اندیشه و دانش بهره ها می بُرد.

اگر چه ما در آن همایش حضور نداشتیم و به درستی نیز نمی دانیم چه مقالاتی در آن ارایه شد و مهمانان آن چه کسانی بودند؟ فرقی هم نمی کند چه دعوت می شدیم و چه نمی شدیم ـ همین که نگاه کلان این دانشی مرد تالش تا به این حد از رشد و تعالی علمی رسیده که اقوام را در جمع دیده است ، انگار همه ی ما در آن حضور داشته ایم . فرقی نمی کند ، کار خوب را باید تحسین نمود و قدردان خوبی ها بود.

این حرکت فرهنگی افتخار همه ی ماست که فرزندی از تالش در بین فرزندان دیگر اقوام پیشقدم این کار نیک شده و قوم خود را در جمع اقوام دیده و نه در گویشی خاص که متأسفانه امروز اکثر جوان گیلانی را جری ساخته و همچون گوشت قربانی شده قطعه قطعه ـ و هرقطعه از آن در دست یک جوان که صاحب نشریه اند و به نام گیلان و اقوام به آنچه که پرداخته نمی شود همان اقوام است . با توجه به اشارات بالا به باور یکی از گیلان شناسان این شیوه به «فرهنگ گیله وایی» شباهت بیشتری دارد .

اگر در همین چندماهه ی اخیر به نشریات تازه متولد شده ی گیلانی توجه شود که بنام «دیلمان» به کام «مرکز رشت» آنچه را که ساخته پرداخته اند فراتر از سپید رود نرفته است . جالب تر از همه خود چهار گویش اصلی زبان شان نیز در آن غریب واقع شده است . لذا در این بُرهه ی حساس ، چنین همایش هایی شاید بدعتی برای عقلای دیگر زبان ها بوده باشد.اگر ما به جای اقوام ، به زبان خاص خودمان بپردازیم مطمئن باشیم زبان های دیگر آن احترام و عزت را از ما دریغ خواهند نمود.

خوشبختانه این دانشمند نامی و تالش زبان عزیز ـ دکتر محرم رضایتی چه زیبا در کنفرانسی فرموده است :« حفظ و استمرار گویشها با ایجاد تنوع زبانی که ذاتاً امری خوشایند و نیکوست ، می تواند در توسعه ، تقویت و بازسازی زبان فارسی در سطوح مختلف مؤثر باشد.»خود گویای این است که آینده ی چنین همایش هایی بسیار روشن و امید وار کننده است.

اما چرا چنین همایش اسم و رسم دار و ماندگاری که تحسین اقوام ایرانی را بر انگیخت در تالش با سکوت مواجه شد؟ آیا در تالش خبرنگاری نبود تا چنین خبرمهمی را انعکاس دهد؟ چگونه است بولتن های خوانین را به چاپ می رسانیم و از جیک و پیک آنها می نویسیم ، از گفتنی ها گرفته تا ناگفتنی های جاری و ساری شان را برجسته می نماییم و بصورت ... آنچنان با آب و تاب که همگان را به این باور می رسانیم که ... بگذریم. پرسش است آیا نمی شد خبرنگاری را فرستاد واین همایش را به صورت خبرهای ویژه همانند نشریه قدیمی و تأثیر گذار«هاتف»منتشر نمود؟ براستی ما را چه می شود؟

 

 

کلماتی از جنس آینه


سال هاست که شعرگفتاری در حال بحران بسر می برد اما هنوز هم هستند عاشقان شعر خوب که از جان برای کلمات ناب مایه می گذارند و با مجموعه آثارشان شعر را ابزاری برای انسان معاصر می سازند.

فاطمه ملک زاده (پژواک) از آن دست شاعران خوب خطه ی شمال ایران است . متولد شهرستان رامسر، نزدیک به 16سال است مسئولیت کانون شعر و ادب شالیزار کتالم را بر عهده دارد. وی توانسته در کنار پرورش نسل جدید ، 9 مجموعه شعر به نام های:

1- روزحادثه

2- ماه پیشانی

3- کولیان کنار جاده می میرند

4- یکی با شعرهایم الک دولک بازی می کند

5- عشق در قهوه خانه ها می رقصد

6- مرگ منتظرست کفش هایم را بپوشم

7- دنیا را پا برهنه دویده ام

8- به آتش بازی تاریکی بیا

9- چراغ خاموش کلمات

و به همراه پنج لوح فشرده به نام های :

1- سونات سنگ ها

2- دیالوگ ها ناتمام

3- چشمان آبی نفتی

4- ماه در قنوت دستانم

5- جامانده

روانه بازار نموده وهمچنین چاپ و انتشار دو گاهنامه ی ادبی روشنا را نیز در کارنامه ی هنری خود دارد. اگر نگاهی اجمالی به آثار این شاعره ی مردمی داشته باشیم ، به دور از اصرار و تکرار و  فرهنگ وارداتی كه امروزه رواج دارد به كار خود مي پردازد و آنچه که وی را نزد شعر دوستان محبوب ساخته واژه گانی ست که برخاسته ازدل وی بوده که سال ها در کنار مردم با آن زندگی کرده و با هیچ چشمداشتی ، سخاوتمندانه در قاب گرفته و بی کم و کاست تکیه بر همان انسانی که در پیرامون وی زیسته اند هدیه داده است . البته در آینده در خصوص این شاعره ی نام آشنا بیشتر خواهیم گفت ونوشت. این بار تنها  خوانندگان فهیم مان را به خواندن شعر کوتاهی از وی دعوت می کنیم :

«بدون تو»


از ابتدای فیلم می دانستم

تو از خانه خواهی رفت

مواظب باش

فقط آسمان خراش ها نیستند

این جا آدم ها کلاه از سر همدیگر

بر می دارند

رفتن از ظلمتی به ظلمتِ دیگر

و صندلیِ کناری ام

که تا ابد بدونِ تو

خواهد ماند

 

تعداد صفحات : 30