ویژه ی «جشن مهرگان» هاتف منتشر شد

اشاره:

جشن مهرگان همانند نوروز باستانی ایرانیان عزیز است و مقدس. به همان مقدارکه نوروز برای ایرانیان قابل ارزش است جشن مهرگان نیز بزرگ شمرده شده است. گفته اند نزدیک به دو سه هزار سال است که رسمن در تقویم های گوناگون و گاهشماری های کُهن از آن یاد شده است . این جشن مطابق تقویم ها از 16مهر شروع و21مهر پایان می یابد.

جشن مهرگان که متعلق به همه ی اقوام ایرانی است ،  باید همچون نوروز گرامی داشته شود و خوشبختانه با تاریخ روشنی که دارد کم و بیش گرامی داشته می شود و به همین منظور سال هاست هفته نامه ی وزین و تأثیر گذارهاتف در استان گیلان به مدیریت سردبیر نام آشنایی که امروز چهره ی جهانی به خود گرفته ـ البته با مساعدت دانشمند پرآوازه ی گیلانی استاد سید حسین ضیابری سیدین ، با ویژه هایی چشمگیر پاس داشته می شود .

خوشبختانه امسال نیز همانگونه که در تصویر لوگوی نشریه پیداست (انتشار، هفته ی گذشته که تاریخ سه شنبه 16مهرماه 1394 در سرلوحه ی خود دارد) با ویژه ای متین و مانا و با یادداشتی از سردبیر محترم سرکار خانم نسرین پورهمرنگ آمده است :« مهرگان به مانند نوروز هنگامه ی اعتدال است . اعتدال در گرما و سرما، روشنایی و تاریکی ، نرمی و سختی ، رنگ و بی رنگی ، طعم و لذت ، ... تا یادآوری نماید که هم باز زایی طبیعت در هنگامه ی نوروز و هم جشن آفرینش در گاه مهرگان از قدمگاه اعتدال پای به بیرون گشاده است . اگرچه از اعتدال درون به جلوه گری بیرونی مسیری طولانی نهفته است ؛ اما مگر می شود آفرینش و جلوه گری هایش بدون پیمایش مسیر طولانی و راه بی بازگشت به انجام رسد؟!...

مهرگان یاد آور آن است که اعتدال به سامان ترین مبنایی است که طبیعت از آن بهره مند است و هرکجا که از این اعتدال خارج شود ثمره ی بی اعتدالی اجتماع انسان هاست که نصیبش بدون حساب و کتاب بر سر اجتماع های انسانی فرود می آید. مهرگان آموزه ی عدل و اعتدال است به جامعه های انسانی و تولد مهر (خورشید) در نخستین روز از جشن مهرگان (16مهرماه) یادآور نیاز مردمان به مهرورزیدنی بی دریغ به یکدیگر است . همانگونه که خورشید بدون دریغ بر سر همگان می تابد؛ چنینن تابیدنی بی محابا ، فراهم آورنده ی مهمترین نیاز زندگی انسان هاست ؛ مهرو دوستی.»

البته این شماره ی هاتف مقالاتی نیز در زمینه ی جشن مهرگان به چاپ رسانده ، از جمله مقاله ی علمی سرکار خانم زهراکاظمی تحت عنوان «مهرگان ؛ جشن رسمی مردم تاجیکستان»که از اهمیت ویژه ای برخوردار است و ما نیز به پاسداشت این جشن کُهن ایرانی مقاله ی مورد نظر را تقدیم علاقه مندان می نماییم:

مهرگان ؛ جشن رسمی مردم تاجیکستان

زهرا كاظمي

در اواخر دهه هشتاد میلادی بنیاد فرهنگ تاجیکستان برای نخستین بار پس از هفتاد سال تسلط حکومت شوروی سابق ، جشن مهرگان را در ورزشگاه شهر دوشنبه برگزار کرد.پس از آن در سال 1388جشن مهرگان به صورت رسمی در تقویم این کشور ثبت و به عنوان یکی از جشن های ملی در آمد. از آن موقع هر ساله به مناسبت جشن مهرگان آیین های زیبا و با شکوهی در شهرهای مختلف این کشور همزبان و هم فرهنگ ما برگزار می شود و مردم این کشور با پخت شیرینی ، پوشیدن لباس های رنگارنگ و نواختن موسیقی و اجرای نمایش های آیینی به بزرگ داشت این جشن اعتدال پاییزی می پردازند.

البته به گفته ی محققان از آنجایی که اقتصاد اصلی تاجیکستان بر پایه ی کشاورزی است ، احتمال اینکه جشن مهرگان در سال های آینده به جشن اصلی این کشور تبدیل شود وجود دارد. چون همانطور که می دانید مبنای اصلی جشن مهرگان شکرگزاری کشاورزان به درگاه خداوند پس از دروی محصولاتشان و به نوعی جشن خرمن می باشد. در بسیاری از نقاط آب و هوایی پایان فصل تابستان پایان فصل کشاورزی است ، اما در بعضی نقاط برای بعضی از محصولات فصل پاییز در واقع شروع فصل زراعی جدید است .

 

ادامه مطلب

«کئوئه میشین» زهرابی یخ سکوت را آب نمود!

اشاره :

هدف یادداشت پیش رو این نبوده و نخواهد بود تا خدای ناکرده زحمات عزیزان هنرمند تالشی که در این دو دهه به موسیقی تالش پرداخته اند ، نادیده گرفته شود . همین که آمده اند قدمی هرچند اندک برای موسیقی برداشته اند غنیمتی برای تالش است و باید به زحمات شان حرمت گذاشت و قدم های شان را پاس بداریم تا تالش نیز در بین دیگر اقوام سربلند بماند . نیت مان دوستان ! همین است و بس!اگر به بحرانی که تحت نام  گردنه ی حیران به گیلان وارد شد به نوعی نام تالش را (از آستارا تا...!!) در پردازش اقوام شناسی همراه داشته است ـ بنگریم در خواهیم یافت که جراید منطقه و سایت هایی که در شهرستان های تالش فعال اند ، بی تفاوت از کنارش گذشته ، چرا گذشته و می گذرند جای پرسش است؟!همین که یک فعال سیاسی خارج نشین وارد چلوکبابی نشده سایت های منطقه از هم سبقت می گیرند و بر اساس نوشته های آنها ، رسانه های دیگر نیز باخبر شدند تا از آن ها پیروی نمایندغافل از اینکه همه ی این ها به نام تالش نوشته خواهد شد بی آنکه خود بدانیم با تالش چه کرده ایم و دریغ از دو جمله برای حیران! و یا به اصل و مغز و هسته ی موسیقی تالش که «کئوئه میشین» یک نمونه ی از آن می باشد:

 

آنچه در زیر خواهد آمد ، تحلیلی از یک گفتگوی چاپ شده در منطقه ی تالش است که یکی از فعالان فرهنگی شاندرمن با پیشکسوت موسیقی تالش ، ناصر زهرابی انجام داده است و خوشبختانه از دهه چهل تاکنون جزو چهره های اولیه موسیقی تالش و از پیشکسوتان این وادی می باشد. خواننده ای که برای اولین بارموسیقی تالش را رسمن رسانه ای کرد. گذشته از آن ، شعر تالش را  غیر مستقیم در دسترس افکار عمومی قرارداده ودر آن زمان(دهه چهل) هیچ تالشی ، در رشته های ادبی حضور نداشت، زهرابی بی آنکه شعری بسراید پرچمدار شعر تالش نیزبه نوعی باید بوده باشد. اینگونه نیست؟!

این فعال شاندرمنی «س . م . م» ، وی را از خاموشی و فراموشی بازیابی می کند و به چه زیبایی اشاره ای برایش می نویسد .چه خوب بود حاصل چنین قلم هایی که در حال شکوفایی هستند در جراید تخصصی نوشته می شد تا با خط نستعلیق و زرکوب و پوسترینگ ، قاب گرفته شود. چون که چنین قلم به دستانی دارند افتان و خیزان تجربه کسب می کنند و نواقصات و کاستی های تالش شان را بعد از دو دهه رخوت ، به زیبایی واکاوی می کنند . نه اینکه در ماه های بعد با قلمی بر آمده از شعارهای ... و با واژه گانی معنا دار از اصل آنچه که در این سال ها کمر تالش را شکسته و متأسفانه با دست همان جوانان با تیترهای جنجالی و تالش خُرد کن !!! ـ البته این هنرمند «س. م .م»باید در آینده مواظب صفحاتی که تخریب کننده است بوده باشد تا خدای ناکرده به چنین نوشتاری زیبا آسیبی جدی وارد نگردد و آن شود که  بالای دربNGO هایی که می خواهند منبعد فعالیت شان را بر مدار موسیقی تالش و... ادامه دهند آن قاب را ملکه ی ذهن شان نمایند تا دریابند که سی و چند سال است با این همه تبلیغات رسمی و غیر رسمی چها که با تالش نشده است . به شیوه ای که پوسترها تنها چند دقیقه چشم ها را خیره می کنند و جراید محلی ساعت  و یا روزها آنرا به همراه خود دارند بی آنکه با تحلیل و نقدها برای آینده سرمایه گذاری کنند!

ادامه مطلب

گیله وا منتشر شد

تازه ترین شماره ی دوماهنامه ی تخصصی (گیلان شناسی)گیله وا (شماره 137) منتشر شد. این شماره ی گیله وا ، استاد جکتاجی در سرمقاله ی خود با قلمی زیبا به گردنه ی حیران پرداخته و معضلاتی که به صورت یک بحران خبری دامنگیر گیلان شده است ، با لایه لایه قرار دادن بخشی از نوشتار خود ، آنچه که در این سال ها در آن منطقه روی داده با تحلیل حرفه ای به مخاطبانش ارایه داده است.

عزیزانی که با قلم این «گیلان شناس» پرآوازه ی ایرانی آشنایی دارند به خوبی می دانند که هر واژه اش به مثابه ی دنیایی از پند و پیام است .از آستارا گرفته تا لوشان و از آنسو تا به رامسر و عزیزان خارج از استان و برون مرزی مقاله ی این شماره مدیر مسئول را حتمن مرور نمایند که از واجبات است .

البته این ماهنامه ی وزین در کنار صفحات متنوع خویش مقالاتی در باب تدریس زبان گیلکی  یک تجربه از امین حسن پور ، قابی از طبیعت کفایت آریایی فر ، ناصر خسرو در خرزویل محسن جعفری مذهب و...وهم چنین مقاله ای هم از «گیلان شناس» و شاعر تالش جمشید شمسی پور خشتاونی تحت عنوان «بزرگان رامسر» که به یکی از کتاب های پایه ای «گیلان شناسی» در شهرستان رامسر اختصاص دارد پرداخته ـ کتابی که سال هاست با بی مهری عده ای در شهر رامسر مواجه شده است.که این مقاله در زیر تقدیم خوانندگان فهیم می گردد:

بزرگان رامسر

جمشید شمسی پور خشتاونی

رامسر با قلعه اسرار آمیز و باستانی « مارکو» واقع در شهرک کتالُم و طبیعت زیبا و وصف ناشدنی اش ، با جنگل های انبوه هیرکانی اطراف با گونه های متنوع شاه بلوط ، شمشاد ، اقاقیا و راش های قد برافراشته و زیبایی های خاص ییلاق گرسماسر ـ قلعه ای با همین نام در کنارش که از زمان حسن صباح بر جای مانده ، از پُرجاذبه ترین مناطق گردشگری شمال بوده که با فضای جنگل دل انگیز دالخانی گره خورده است .  سوای این ها رامسر همواره کانون افتخارات علمی و معنوی  بیشمار و مرکز بحث و گفتگوها در معارف اسلامی نیز بوده است و خلاصه شهر اجلّه عارفان و شعرا ـ پیوسته زیارتگاه مردم اهل دل است. براساس شواهد و مدارک موجود و به دلیل کمبود منابع مكتوب قبل از انقلاب ، استاد محمد سمامی حائری را بر آن داشت تا بر روی «بزرگان رامسر» تحقیق و بررسی نماید.

ادامه مطلب

کوچ ابدی دو نامداراقوام ایرانی

هفته ی گذشته اقوام ایرانی دوتن از شعرا و مورخین خود را از دست داد وهمه ی مان را عزادار نمود. در تاتی شاعر سرشناس تاکستان محمد حسین طاهری که بر اثر عارضه ی قلبی در شهرستان تاکستان در گذشت و در گورستان همان شهر به خاک سپرده شد.

وی در فروردین سال 1313 در خانواده ای فرهنگی و کشاورز و پیشه ور در تاکستان چشم به جهان گشود و در طول عمر پربرکت خویش گذشته از سرودن شعر به گویش تاتی تاکستان آثار بیشماری در زمینه ی پژوهشی و زبان شناسی از خود بجای گذاشت .

دومین عزیز از دست رفتۀ مان ، دکتر افشین پرتو بود .مورخ نامداری که گیلان به نام او می بالید . وی در سال 1328 خورشیدی در شهر مشهد به دنیا آمد ودوره ی ابتدایی و دبیرستان خود را در مشهد و تربت حیدریه و تهران سپری کرد و همچنین لیسانس و فوق لیسانس تاریخ خود را در دانشگاه شیراز اخذ نمود و مدرک دکترای تاریخ خود را نیز در یکی از مراکز آکادمیک روسیه در مسکو گرفته بود.

پرتو در طول عمر پربار خود گذشته از اینکه تاریخ گیلان را زنده نمود در سبک تاریخ نویسی نیز بدعتی از خود بجای گذاشت که همیشه ایام بنام وی ثبت و ضبط خواهد بود. این پژوهشگر تاریخ گیلان روز پنجشنبه بر اثر عارضه قلبی در بیمارستان شفاء لاهیجان دار فانی را وداع گفت و روز شنبه 28شهریور94 در سیاهکل با حزن و اندوه دوستدارانش به خاک سپرده شد.

پرتو بزرگ بود. بزرگتر از آنچه که برای تاریخ گیلان می نوشت. صراحت و صداقت پرتو زبانزد همه بود. بااینکه گله گذاری هایی از وی می شد و هربار با لخند همراه با مهری که به گیلان داشت صبوریت پیشه می نمود. این آخرها رضایت داده بود که بخشی از ناگفتنی هایی را که می بایست گفته شود در اختیار یکی از پژوهشگران گیلانی قرار دهد که متأسفانه اجل مهلت این کار را نداد . شاید تقدیر چنین بود. روح شان شاد و یادشان گرامی باد .

خنده در تاریکی

نسرین پورهمرنگ

خنده در تاریکی

ولادیمیر ناباکوف

ترجمه ی امید نیکفرجام

انتشارات مروارید/247 صفحه


ولادیمیر ولادیمیرویچ ناباکوف ، نامی آشنا برای اهالی ادبیات و به ویژه ادبیات روسیه است. هرچند این نویسنده ی نامدار روسی اغلب عمرش را در اروپا و سپس آمریکا گذراند و در همانجا نیز از دنیا رفت . وی در آوریل 1899 در سنت پترزبورگ در جمع خانواده ای متمول به دنیا آمد و در 78 سالگی در آمریکا بدرود حیات گفت . با وقوع آنقلاب روسیه در سال 1917 ، خانواده ی ناباکوف که اشراف زاده و سرمایه دار بودند ، خود را ناگزیر از ترک وطن دیدند . فضای اجتماعی ـ سیاسی آن روز روسیه به نفع خانواده های اشراف و متمول نبود . آنها پس از ترک روسیه و مدتی سرگردانی در کشورهای اروپایی ، سرانجام در سال 1919 به انگلیس مهاجرت کردند.

ولادیمیر وارد دانشگاه کمبریج شد و به مطالعه ی زبان های رومی و اسلواکی پرداخت . در سال 1922 فارغ التحصیل شد به برلین رفت و در شعر ، نمایشنامه نویسی ، داستان کوتاه و نقد آثار ادبی به فعالیت پرداخت.

ناباکوف در سال 1925 با «ورااسلومین» در برلین ازدواج کرد. در سال 1937 به همراه خانواده اش آلمان را به مقصد پاریس ترک کردند . آشنایی با «ادموند ویلسونم» تحولی در زندگی ولادیمیر ایجاد کرد و ویلسونم کسی بود که آثار ناباکوف را به ناشران آمریکایی معرفی کرد ، تا زمینه ی شهرت جهانی این جوان روسی فراهم شود.

مهمترین اثر ناباکوف رمان «لولینا» است که وی آن را در جریان مسافرت خود در غرب آمریکا نوشت و در سال 1953 نگارش آنرا به پایان رسانید و پس از نگارش کتاب«پنین» را آغاز کرد . ناباکوف شهرتش را به واسطه ی آثار انگلیسی خود به دست آورد . برخی منتقدان آثار او را با «جوزف کنرا» مقایسه می کنند.

ادامه مطلب

ترویج و تکثیر از واژه ی تالش به چه قیمتی؟!

اشاره :

قبل از به نمایش  در آمدن یاد داشت پیش  رو  لازم به پوزش خواهی ست . باور

بفرمایید اگر به  حُرمت نام  گیلان عزیز نبود  و به احترام  دوقوم  کُهن  و نجیب

گیلک و تالش ـ که بی تالش گیلان  معنی  ندارد و  واژه گان  خانمانسوزی که به

نام  تالش  آنهم  برگرفته  از « وبسایت خبری آذری ها » !!! و با  مدخل  تعجب

برانگیز...،که تالش را با آذربایجان غربی ... که هر غیر گیلانی را به شگفتی وا

می دارد.نظیر آنچه که در زیر خواهد آمد ـ و مجددن با پوزش:

«مذهب تشیع با زبان آذری ... عجین شده که هر کسی از نظر مذهبی شعیه شده از نظر زبانی آذری شده است... این امر به  اندازه ای بارز است که امروز  در شهرهای مانند آذربایجان غربی بجای مذهب سنی از واژه ی کُرد، بجای  مذهب شیعه از آذری استفاده می شود.» جملات برجسته شده ی بالا ـ البته شرح کامل آن در پایین خواهد آمد، ما را به یاد سلطان عبدالحسین خان ثقفی می اندازد. فردی که در سال های آخر نهضت جنگل در همان عمارت زیده (که اکنون به تلی از خاک مبدل شده است) بعد از میرزا کوچک خان، مرد شماره ی دوی !!! تالشان به حساب می آمد. گذشته ازخوردن سر تک تک فرزندان تالش ، با میرزا آن می کند که حتا ماکتی از آن عمارت نیز در دست نیست، تا فرزندان امروزی  تالش بر اساس همان ماکت بر همان جایی که میرزا قدم گذاشته و تکیه به ستونی ـ خیره به ابرهای جنگل های زیده بوسه زنند و اندکی نجوا با غلامعلی باباماسوله ،نعمت الله خان و... که ای سرداران دلیر تالش؛ به نهضت جنگل چه گذشت؟

 

ادامه مطلب

نگرشی جامعه شناختی بر پیشوندها در تالش!

از شاملو بارها نقل شده که وی را به دانشگاه تهران دعوت می کنند و همه ی اساتید در جلسه دور میزی حلقه زده و بر سر پروژه های ادبی ، که قرار بود بر روی آن تبادل نظر شود ، پیش از اینکه وارد شور گردند ، از وی می پرسند آقای شاملو مدرک تان چیست ؟ وی هم با صراحت در پاسخ به دکترهای حاضر در میز گرد می گوید: «دیپلم ردی ام . یعنی تا کلاس دهم بیشتر نخوانده ام.» جملگی با وراندازی به هم لب می گزند و خیره به وی ـ و گویا یکی از آنها باورش نمی شود ، که شاملو از جایش بر می خیزد و به آنها می گوید : «دنبال مدرک بدستی بگردید که با شما همراه باشد!» و تا آخر عمر دور هرچه دانشگاه و مدرک «دکترا» و «پروفسور»!!!را خط کشید.

هم چنین ، اخوان ثالث هم چندان تمایلی به این جلسات دانشگاهی نداشت. اگربه دانشگاه و... باور داشت ، شعر فاخر «زمستان» که خلق نمی شد . جالب اینکه سیمین بهبهانی در وصف وی در مصاحبه ای چنین گفته است :گویا در جلسه ای اخوان حضور نمی یابد و همه دل نگران می شوند و یکی از دوستان سیمین که نامش بماند به وی می گوید ؛ دیشب که خوابیده بود سوسکی می رود داخل گوشش و... همچنین فروغ فرخزاد را هم اگر دراین دایره بگنجانیم و یا سهراب سپهری ودیگران ، می توان این گونه نتیجه گرفت ، این دانشگاه نبود شعر معاصر و مدرن را مدیریت می کرد ، بلکه نبوغ و اندیشه امثال شاملوها بود به شعر معاصر وجاهت ادبی و علمی داد . حتا خود نیما نیز به تنهایی اندیشه اش را هدایت نمی کرد ، تا حدودی گفته اند سیمین دانشور و جلال آل احمد هوایش را می داشتند . سیاستی که در آن زمان شوروی را ساپورت می نمود و شد آنچه که امروز بنام شعر معاصر پیش روی ماست.

 

ادامه مطلب

شعر اقوام ایرانی (تالش)

غلامرضا عقلایی

«زیدق»

تا مینَه رَز

لیفَ وُ شقه زَه

سیتَه پَر خیسَه

(زیده / تا میان رز/برگ است و شبنم/ پر سار خیس است)

صبی اَنَ طولَ وُ

سوکله خوندِه،

ویشَه

میرزا تفنگی ستانَه

ایشتَه!

( گرگ و میش هوا/ خروس خوان،/ جنگل/باصدای تفنگ میرزا/ بیدار شد!)

*******

ماهره عاشقی

درازَه روزی

پامَندیمَه

چِمَه سَری

مرسِن خنده کرن

چمه پوچ عمری خونِه

( روزهای طولانی / منتظرم / ظرف ها ـ کنار چشمه/برای زندگی بیهوده ام / می خندند)

حامد صفر نیا

ای پَلهَ

    خنده

سفرَه

وِشیَرَه

(تکه ای / از خنده / سفره / گرسنه است)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سر دبیر«هاتف» داور مقاله های علمی نشریه بین المللی «آسیاپاسیفیک»شد

بر اساس خبرهای رسیده به تازه گی نسرین پورهمرنگ سردبیر هفته نامه ی وزین «هاتف» و مدرس دانشگاه علمی کاربردی گیلان که از نویسندگان پرسابقه ی گیلان محسوب می شود ، به عنوان داوری آثار یک نشریه ی معتبر بین المللی برگزیده شد و کار داوری خود را بر روی آثار این نشریه ی معتبر که به وسیله ی یکی از بزرگترین موسسات انتشارات جهان ـ روتلج ـ چاپ و منتشر می شود ، آغاز کرد .

وی هفته گذشته به عنوان داور نهایی آثار نشریه انگلیسی زبان «تحقیقات گردشگری آسیا پاسیفیک» Asia Pacific Journal of  Tourist Research برگزیده شده و... در ردیف داوران آثار این نشریه قرار گرفت.

نسرین پورهمرنگ سابقه ی همکاری مشترک با جامعه شناسانی همچون مانوئل کاستلز ، نیل اسملسر و فلاسفه یی همچون فیوریو چروتی ، کریستیان دلاکامپانی دارد. ما نیز به نوبه ی خود به این روزنامه نگار و سردبیر فرهیخته و پیشکسوت «هاتف» تبریک و تهنیت عرض نموده و موفقیت روز افزون وی را خواستاریم .

«هسا...» هایکو و کوتاه شعر!

اشاره :

گیلان با «هاتف» گره خورده است . هفته نامه ای که در طول 24 سال سابقه ی درخشان و كارنامه اي از خود به يادگار گذاشته و در آرشیو پر برکت خود گیلان را سربلند و سرافراز نگهداشته است . اين جريده سنگين ومتين در بین جراید ، اعتبار ویژه ای دارد که در خبر بالا نیز مشهود است. هر صفحه و ستونی که گشوده ، اقتدار گیلان را در طول این دو دهه جاني دوباره به شمال ايران داده است که هم دشمن به آن واقف است هم دوست!.

در تازه ترین شماره (ش 1136)که در 27امرداد1394منتشر شده نقدی تازه از جمشید شمسی پور خشتاونی ، گیلان شناس و شاعر تالش در صفحه ی پربار ادبی خود تحت عنوان «هسا... هایکو و کوتاه شعر!» به چاپ رسانده است که برشی دیگر از آنچه که قبلن در ماهنامه ی ره آورد گیل (ش 52و51 خرداد و تیر 94) شاهدش بوده ایم  و در این تارنما نیز قابل رؤیت می باشد. این شما و این نیز نوشتار تازه چاپ شده در گرانسنگ نامه هاتف:

«ولگئون˘ پَس بَزام ،/ جنگل ـ/ پُره خئوندیگی بو؛/را دکَتَم (برگ ها را کنار زدم / جنگل ـ / پُرآواز بود، راه افتادم). «شوره خو سر جانا پاپلی/ ایاز˘ مره/پامچال˘سر(پروانه / تن خویش را / با شنبم می شوید/ بر گلِ پامچال). دو شعر کوتاه و زیبای گیلکی ـ اولی به گویش شرق گیلان از زنده یاد محمد بابایی پور متخلص به دریایی لنگرودی و شعر دوم از استاد جکتاجی ، گیلان شناس پرآوازه ی ایرانی به گویش مرکز رشت و از بین دهها نمونه «هسا شعر»موجز ، ظریف و فاخر بومی شمال ایران انتخاب شده تا گفته آید  به یمن غنایی که تاکنون از این ها ، نمونه برداری شده ، جزء«درخشان» ترین شعرهای کوتاه بومی اقوام ایرانی در حال حاضر است .

 

ادامه مطلب

حد فاصل «هسا » وکوتاه شعر!

جمشيد شمسي پور خشتاوني

ماهنامه «پژوهشی علوم انسانی»ره آورد گیل منتشر شد. ره آورد گیل از آن جنس ماهنامه هایی است که در کنار ادبیات معاصر ، به پژوهش های بومی گیلان نیز عنایت ویژه ای دارد . این جریده ی مانای گیلان  در شماره جدید خود (ش 51ـ52) با آثاري از سروش گيلاني،محمدتقي مرتاض هجري،سيدمحمدباقر مظفرزاده رودسري،دكتر بهزاد اتوني،فرامرز طالبي،محمود طياري،مهدي ريحاني،، فتاح پادياب، احمد خويشتن دار لنگرودي ،كاظم سادات اشكوري،دكتر فريدون شايسته،پرويز حسيني،بهزاد موسايي،عليرضا پنجه اي،دكتر محمد باقري،هوشنگ عباسي،محمدامين برزگر،مهرداد پيله ور، ،سين سيامك ،غلامحسن عظيمي،دعايي و... مزين شده است .صفحاتی را نیز به نقد بلند جمشید شمسی پور خشتاونی گیلان شناس و شاعر تالش اختصاص داده است که به «هساشعر» پرداخته است. و در تارنمای مان نیز قابل مشاهده است . علاقه مندان می توانند در کتابفروشی های معتبر استان نشریه مورد نظر را تهیه نمایند.

 

ادامه مطلب

تعداد صفحات : 30