نظملي نظمعلی که دروازه را گشود و بر روی تخت آلاچیق اش نشست ، سماور زغالی اش غل غل می جوشید . و بوی چای بهاره همه ی حیاط را پر کرده وبود. کلاه اش را بر کف دستش کوبید و با دست دیگر به خاراندن سرش مشغول شد.
زندانی
(محمود بدر طالعی)
اشاره :
محمود بدر طالعی از پیشگامان قصه نویسی گیلان ، دست کم
در چهار دهه اخیر توانسته آنچنان از خطه گیلان خود را بالا
بکشد تا در بین داستان نویسان معاصر جایگاهی برای خود
پیدا کند که برازنده ی قلم انسان دوستانه اش باشد. قلمی که
نشأت گرفته از پیرامونش ـ یعنی همان مردمی که به آن
عشق می ورزد . در آینده از استاد بدرطالعی بیشتر خواهیم
گفت و نوشت و در این جلسه با یکی از داستان های کوتاهش
پُست هفته را بروز می نماییم:
«راوک» از کنار درختان خیس می گذشت . مردی که از روبروی خیابان می آمد ، نگاهش به او دوخته شده بود . به راوک که رسید ، ایستاد.
گفت:
ـ منو می شناسین. تازه از زندون در اومدم.
راوک حیرت زده گفت:
ـ نه . از کجا بشناسم ؟
ـ مگه روزنامه نمی خونین ؟
ـ نه.
ـ رادیو که گوش می کنین؟
ـ نه .
گسکر و گسکره
مقاله يي چاپ نشده از استاد منصور خادم الشريعه ساماني عضو انجمن بين المللي ايران شناسي
مقاله اي که در پي ارايه مي شود در واقع امر بر گرفته از مقدمه کوششي با نام " معرفي و تحليل زبان تالشي ( لهجه گسکره اي ) " مي باشد . با توجه به اتمام پژوهش ياد شده ، اميد است تمامي کار در آينده نزديک نيز به منظور ملاحظه اهل قلم جامعه فرهنگ دوست گيلانيان به زيور طبع آراسته شود .
کله ی گاو
پدر که از بازار برگشت ، کیسه یی بر دوش داشت که همچون کوهان شتری از دور دو لا دو لا می شد.به ایوان که نزدیک شد مادر به پیشوازش رفت و کیسه را از دوشش گرفت و بر حاشیه ی ایوان گذاشت . کیسه وقتی بر گوشه ی ایوان خوش نشست . همواره گی زمین بر او خندید و او را به غلتیدن فرا خواند .ما بازیگوش ماجرا، بلاخره فهمیدیم که داخل کیسه کله ی گاوی بیش نیست .
آب در ظروف مرتبطه
(دکتر محمدرضا شفيعى كدكنى)
از روزي که نخستين ترجمههاي شعر فرنگي، در صورت فابلهاي لافونتن، وارد زبان فارسي و عربي شده است يکقرن ميگذرد. در اين قرن شعر فارسي و عربي تحولات شگرفي به خود ديده است. هر کسي با تاريخ ادبيات اين دوزبان اندکي آشنايي داشته باشد، به نيکي ميداند که در تاريخ حيات فرهنگي ايرانيان و عربها، هيچ قرني به اندازهقرن بيستم ميدان دگرگونيهاي سريع و چشم اندازهاي رنگارنگ نبوده است.
رد پاي بهار!
مي گويند بهار در اين حوالي اُردو زده است با لشگري از شقايق و بنفشه و هر آنچه كه در آن وادي غنچه مي بندد ، با تركش هايي پُر از تيغه هاي آفتاب زرين كه يكايك آن در زوبين محسور كننده اش هر شكار زيبايي را از پاي در مي آورد. ما سپر انداختيم از جنس گلبرگ هاي گل رُز و محمدي هاي سيمين تن در باغچه هاي خيال! كه زمين در شورو شوق زاييدن است و درختان در ترنم نسيم بهاري مست ، بوستان و گلستان ها در رقص و پايكوبي . چرخ ريسك كه مي خواند خانه ها گل مالي مي شوند با حاشيه هاي ارغواني بهاريه ، درختان گوجه سبز كه مي شكوفند عروساني بر سينه كش كومي نشينند و ما را در عالمي رويايي فرو مي برند.
اشاره :
گفتن و نوشتن از استاد محسن آریاپاد آنقدرها هم آسان نیست چرا که نگاه مدرنیسم او و خلاقیت و ابتکارات ادبی اش گمانه زنی های قلمی را مختل می نماید . او مرد همیشه بدعت است و نو آوری و با توجه به آثاری که از خود بجای گذاشته و رد خلق واژه هایش خود دنیایی از کنجکاوی ست . از جمله آثاری که نهایت شگفتی در شعر گیلکی را رقم زده است «اویتامن» ایشان است که در این اشاره کوتاه نمی توان به آن پرداخت . اثر بعدی ایشان «بازی بان» است که جزء سپید سرایی های او محسوب می شود وهم چنين در قالب غزل «ننوشته خوانا». اما آخرین اثرش «وَاپوشته واز» که مجموعه دوبیتی های گیلکی اوست و در این ویژه به آن خواهیم پرداخت. البته آثار آریاپاد حرف های زیادی برای گفتن دارد که در مبحثی جداگانه به آن پرداخته می شود .دفتر «باز پوشیده» عطر و بویی تازه دارد و ما نیز همراه می شویم با هشت بهارانه ، دو عاشقانه و دو گیلانه از این اثر، و خوانندگان فهیم را نیز با خود هم آواز خواهیم ساخت با «وَاپوشته واز»:
بهارانه
يك فرصت ناچيز به مهتاب
معرفي دو مجموعه غزل (ننوشته خوانا) و شعرآزاد (بازيبان) از محسن آرياپاد/دهسرا/90
(اكبر اكسير)
چهارمين سالگرد مجلة ادبي «دادگر» بهانهاي بود كه در جشن فرزانگان رشت باشيم. نشريهاي كه توانسته به مديريت جوان فرهيختهاي از يك خانوادة اصيل گيلاني با نام «سيد ابراهيم مروجي» وارد خانههاي مردم فرهنگ پرور رشت بشود و آئينه آمال و آرزوهاي مردم باشد. مهر ماه امسال در حالي جشن چهارسالگي مجله دادگر با حضور جمع زيادي از مخاطبان و هنرمندان گيلاني برگزار شد.
خوانشي بر شعر شاملو
احمد سوسرايي(ا.دي)
با آوازي يک دست
يک دست
دنباله ي چوبين بار
در قفاي اش
خطي سنگين و مرتعش
بر خاک مي کشيد.
هیچ چیز تکرار نمی شود
مروری بر زندگی و اشعار ویسلاوا شیمبورسکا ؛ بانوی شعر لهستان
(تهمینه ایرانی)
آه چقدر مرزهای خاکی آدم ها ترک دارند!
چقدر ابر ، بی جواز از فراز آن ها عبور می کند.
چقدر شن می ريزد از کشوری به کشور دیگر
چقدر سنگ ریزه با پرش هایی تحرک آمیز !
آیا لازم است هر پرنده ای را که پرواز می کند